در تمام عمر اگر یک روز از صائب تبریزی غزل 6654

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

در تمام عمر اگر یک روز عاشق بوده ای

1 در تمام عمر اگر یک روز عاشق بوده ای از حساب زندگی روزشمار آسوده ای

2 چون می گلرنگ خون عاشقان غماز نیست از غبار خط چرا این خاک بر لب سوده ای؟

3 از پشیمانی مشو غافل که روز بازخواست برگ عیش توست هر دستی که بر هم سوده ای

4 بی قراران نیستند آسوده در زیر زمین از گرانجانیتو بر روی زمین آسوده ای

5 بحر رحمت از تو هر ساعت به رنگی می شود بس که دامن را به الوان گناه آلوده ای

6 تا ز خود بیرون نمی آیی سفر ناکرده ای گر به مژگان سنگلاخ دهر را پیموده ای

7 ترک هستی کن که خاکت می فشارد در دهن این می ناصاف را صدبار اگر پالوده ای

8 رو اگر در کعبه آری سجده بت می کنی تا ز زنگار خودی آیینه را نزدوده ای

9 گرچه داری در میان خرمن افلاک جای از غلوی حرص چون موران کمر نگشوده ای

10 پیش پای سیل افتاده است صحرای وجود تو ز غفلت در خطرگاهی چنین آسوده ای

11 عشق را در پرده ناموس پنهان می کنی چهره خورشید را صائب به گل اندوده ای

عکس نوشته
کامنت
comment