1 افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
2 افسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
3 ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
4 شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
5 بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
6 برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
7 تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت
8 با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت
9 برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
10 چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
11 از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت