-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم
2 من که بر سر خاک می ریزم به دست دیگران در جهان بیوفا طرح عمارت چون کنم
3 رهنمایی می کنم مرغان فارغبال را گاه گاهی گر سر از کنج قفس بیرون کنم
4 تیره نتوان کرد آب زندگانی را به خاک جان چه باشد تا نثار آن لب میگون کنم
5 نسبتی در خاکساری نیست با مجنون مرا کز غبار خاطر خود طرح صد هامون کنم
6 من که پر در لامکان بی نیازی می زنم حاش لله شکوه از ناسازی گردون کنم
7 آب در چشم غزال از آه گرم من نماند با خمار نرگس میگون لیلی چون کنم
8 غیرت همکار بنددست و پای جرات است می روم زین بزم تا پروانه را ممنون کنم
9 صائب از شرم سبکباری گذارد پا به کوه کوه درد خویش را گر عرض بر مجنون کنم