کاهلی در گوشهای افتاد از پروین اعتصامی قطعه 48
1. کاهلی در گوشهای افتاد سست
خسته و رنجور، اما تندرست
1. کاهلی در گوشهای افتاد سست
خسته و رنجور، اما تندرست
1. کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد
سیاه روزی و بدنامی اختیار نکرد
1. گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری
کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری
1. بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
1. بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین
قبیلهٔ تو بسی تیرهروز و ناشادند
1. بر سر راهی، گدائی تیرهروز
نالهها میکرد با صد آه و سوز
1. مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد
ناگه ز دست چرخ بپایش رسید سنگ
1. آن قصه شنیدید که در باغ، یکی روز
از جور تبر، زار بنالید سپیدار
1. بالماس میزد چکش زرگری
بهر لحظه میجست از آن اخگری
1. حکایت کرد سرهنگی به کسری
که دشمن را ز پشت قلعه راندیم
1. برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
1. اینچنین خواندم که روزی روبهی
پایبند تله گشت اندر رهی