1 ای مرغک خرد، ز اشیانه پرواز کن و پریدن آموز
2 تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز
3 رام تو نمیشود زمانه رام از چه شدی، رمیدن آموز
4 مندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم، دیدن آموز
1 عالمی طعنه زد به نادانی که بهر موی من دو صد هنر است
2 چون توئی را به نیم جو نخرند مرد نادان ز چارپا بتر است
3 نه تن این، بر دل تو بار بلاست نه سر این، بر تن تو درد سر است
4 بر شاخ هنر چگونه خوری تو که کارت همیشه خواب و خور است
1 عدسی وقت پختن، از ماشی روی پیچید و گفت این چه کسی است
2 ماش خندید و گفت غره مشو زانکه چون من فزون و چون تو بسی است
3 هر چه را میپزند، خواهد پخت چه تفاوت که ماش یا عدسی است
4 جز تو در دیگ، هر چه ریختهاند تو گمان میکنی که خار و خسی است
1 بادی وزید و لانهٔ خردی خراب کرد بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری
2 لرزید پیکری و تبه گشت فرصتی افتاد مرغکی وز خون سرخ شد پری
3 از ظلم رهزنی، ز رهی ماند رهروی از دستبرد حادثهای، بسته شد دری
4 از هم گسست رشتهٔ عهد و مودتی نابود گشت نام و نشانی ز دفتری
1 بلبلی از جلوهٔ گل بی قرار گشت طربناک بفصل بهار
2 در چمن آمد غزلی نغز خواند رقص کنان بال و پری برفشاند
3 بیخود از این سوی بدانسو پرید تا که بشاخ گل سرخ آرمید
4 پهلوی جانان چو بیفکند رخت مورچهای دید بپای درخت
1 به ماه دی، گلستان گفت با برف که ما را چند حیران میگذاری
2 بسی باریدهای بر گلشن و راغ چه خواهد بود گر زین پس نباری
3 بسی گلبن، کفن پوشید از تو بسی کردی بخوبان سوگواری
4 شکستی هر چه را، دیگر نپیوست زدی هر زخم، گشت آن زخم کاری
1 شنیدستم که وقت برگریزان شد از باد خزان، برگی گریزان
2 میان شاخهها خود را نهان داشت رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت
3 بخود گفتا کازین شاخ تنومند قضایم هیچگه نتواند افکند
4 سموم فتنه کرد آهنگ تاراج ز تنها سر، ز سرها دور شد تاج
1 بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت
2 جواب داد که ما زود رفتنی بودیم چرا که زود فسرد آن گلی که زود شکفت
3 کنون شکسته و هنگام شام، خاک رهم تو خود مرا سحر از طرف باغ خواهی رفت
4 غم شکستگیم نیست، زانکه دایهٔ دهر بروز طفلیم از روزگار پیری گفت
1 خمید نرگس پژمردهای ز انده و شرم چو دید جلوهٔ گلهای بوستانی را
2 فکند بر گل خودروی دیدهٔ امید نهفته گفت بدو این غم نهانی را
3 که بر نکرده سر از خاک، در بسیط زمین شدم نشانه بلاهای آسمانی را
4 مرا به سفرهٔ خالی زمانه مهمان کرد ندیده چشم کس اینگونه میهمانی را