کرد آسیا ز آب، سحرگاه از پروین اعتصامی قطعه 106
1. کرد آسیا ز آب، سحرگاه باز خواست
کای خودپسند، با منت این بدسری چراست
1. کرد آسیا ز آب، سحرگاه باز خواست
کای خودپسند، با منت این بدسری چراست
1. سرو خندید سحر، بر گل سرخ
که صفای تو به جز یکدم نیست
1. دی، کودکی بدامن مادر گریست زار
کز کودکان کوی، بمن کس نظر نداشت
1. گربهٔ پیری، ز شکار اوفتاد
زار بنالید و نزار اوفتاد
1. به کرم پیله شنیدم که طعنه زد حلزون
که کار کردن بیمزد، عمر باختن است
1. گفت با صید قفس، مرغ چمن
که گل و میوه، خوش و تازه رس است
1. نخوانده فرق سر از پای، عزم کو کردیم
نکرده پرسش چوگان، هوای گو کردیم
1. یکی گوهر فروشی، ثروت اندوز
بدست آورد الماسی دل افروز
1. گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
1. موشکی را بمهر، مادر گفت
که بسی گیر و دار در ره ماست
1. شمع بگریست گه سوز و گداز
کاز چه پروانه ز من بیخبر است
1. دی، مرغکی بمادر خود گفت، تا بچند
مانیم ما همیشه بتاریک خانهای