مکن، ای شاهد شکر از اوحدی مراغهای جام جم 47
1. مکن، ای شاهد شکر پاره
دل و دین را بعشوه آواره
1. مکن، ای شاهد شکر پاره
دل و دین را بعشوه آواره
1. واعظی وصف حوریان میکرد
شرح حسن عمل بیان میکرد
1. آب کارت مبر، که گردی پیر
کار این آب را تو سهل مگیر
1. شرم دار، ای پدر، ز فرزندان
ناپسندیده هیچ مپسند آن
1. پسری را پدر سلاح آموخت
هم کمربست و هم کلاهش دوخت
1. هر که از پرورنده رنج ندید
در جهان جز غم و شکنج ندید
1. مکن، ای خواجه، بر غلامان جور
که بدین شکل و سان نماند دور
1. داشت عیسی خری کبود به رنگ
که نرفتی دو روز یک فرسنگ
1. خوان اینان که خون دل پالود
ندهد لقمه جز که زهر آلود
1. شاعری چیست؟ بر در دونان
خانهٔ کرد و حکمت یونان
1. دوستی را یگانه شو با دوست
از صفا چون دو مغز در یک پوست
1. من شنیدم که صاحب دیذی
داشت ناپاکزاده تلمیذی