ای کرده به خون دشمنان از اوحدی مراغهای رباعی 121
1. ای کرده به خون دشمنان خارا لعل
در گوش سپر کرده فرمان تو نعل
...
1. ای کرده به خون دشمنان خارا لعل
در گوش سپر کرده فرمان تو نعل
...
1. ای ذکر تو بر زبان ساهی مشکل
درک تو ز فهم متناهی مشکل
...
1. امروز که گشت باغ رنگین از گل
شد خاک چمن چو نافهٔ چین از گل
...
1. ای چشم تو کرده بر دلم مدغم غم
لعل تو جراحت دل و مرهم هم
...
1. بر گل چو نسیم سحری سود قدم
پوشیده نقاب غنچه بربود بدم
...
1. از ژاله چو لاله راست لل در کام
برخیز و به سوی گل و گلزار خرام
...
1. نی بیتو مرا قرار باشد یک دم
نی سوی منت گذار باشد یک دم
...
1. روزی شکن از زلف چو دالت ببرم
جانی بکنم، ز دل ملامت ببرم
...
1. دی باد صبا ز خاک بر داشت سرم
آن نامه بیاورد و بر افراشت سرم
...
1. گفتا که: به شیوه آبرویت ریزم
وز باد ستیزه رنگ و بویت ریزم
...
1. خواهم که لب باده پرستت بوسم
و آن عارض خوب و چشم مستت بوسم
...
1. گفتم که: مکش مرا به غم، گفت: به چشم
زین بیش مکن جور و ستم، گفت: به چشم
...