مهمان جهان یکشبه از اوحدالدین کرمانی رباعی 37
1. مهمان جهان یکشبه بنمای که بود
کش روز سیه نکرد این چرخ کبود
1. مهمان جهان یکشبه بنمای که بود
کش روز سیه نکرد این چرخ کبود
1. محراب چمن را زگل آمد قندیل
وز باد به یک هفته فرو مرد ذلیل
1. اسباب فلک چو مهره بشمرد به خاک
کس را ننواخت تاش نسپرد به خاک
1. پروانگکی به پیش شمعی بپرید
در گوشهٔ شمع گوشهٔ یک تنه دید
1. چون از پی دلبر دل شوریده برفت
وز غایت آرزوش دزدیده برفت
1. بی روی تو گرچه رهگذر جای گل است
ما را نه غم باغ و نه پروای گل است
1. انعام تو عام است و دلم بی بهر است
تریاک کزو هلاک خیزد زهر است
1. چون معترفم بدانچ سرمستی هست
در حضرتت افلاس و تهیدستی هست
1. بیچاره دل شکسته چون بستهٔ تست
بی مرهم وصل هر زمان خستهٔ تست
1. دلدار چو دید خسته و غمگینم
آمد نفسی نشست بر بالینم
1. از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
بگذاشت مرا و جست و جوی تو گرفت
1. هر جا که سری است پر زسودای شماست
هر جا که دلی است پر تمنای شماست