ای دل عَلَم عشق از اوحدالدین کرمانی رباعی 97
1. ای دل عَلَم عشق برافراز و مترس
وز سر کُلَه کبر برانداز و مترس
...
1. ای دل عَلَم عشق برافراز و مترس
وز سر کُلَه کبر برانداز و مترس
...
1. نامردم اگر عشق توَم هست هوس
یا هرگز گویم تو را که فریادم رس
...
1. ای عشق نه سودای کسی باشد خوش
یا ولولهٔ هم نفسی باشد خوش
...
1. عشق تو مدام دم به دم می کشمش
باری است گران به صد قدم می کشمش
...
1. در دایرهٔ وجود بی سهو و سقط
دلها همه دور نیست چون نقطه زخط
...
1. تا بر لگن عشق سواریم چو شمع
نقش همه کس فرا پذیریم چو شمع
...
1. عشق است زهرچه آن نشاید مانع
گر عشق نبودی ننمودی صانع
...
1. بی کامی به زکامرانی بی عشق
خود هیچ بود حال جوانی بی عشق
...
1. چون می گذرد زودی و دیری در عشق
آن به که تو کم کنی دلیری در عشق
...
1. زان می طلبی تو کامرانی در عشق
کز شهوت و طبع برگمانی در عشق
...
1. بی روی تو رای استقامت نکنم
در جستن وصل تو اقامت نکنم
...
1. من مستم و نامت به زبان می گویم
معذورم اگر من هذیان می گویم
...