کردم نظری به سوی از اوحدالدین کرمانی رباعی 145
1. کردم نظری به سوی او دزدیده
نادیده ستد جان و دلم را دیده
...
1. کردم نظری به سوی او دزدیده
نادیده ستد جان و دلم را دیده
...
1. دل در سر زلف تست پابست شده
می بینم نام و ننگ از دست شده
...
1. در عشق وجود خویش بگذار و برَه
خود را همگی به عشق بسپار و بره
...
1. در عشق دلی باید و جانی زنده
کان را باید به درد دل سازنده
...
1. در صحرا شو که عشق در صحرا به
ناپیدا شو که مرد ناپیدا به
...
1. تو مونس آن شبان تاریک نئی
لاغر شده همچو موی باریک نئی
...
1. ای دل تو بدین مفلسی و رسوایی
انصاف بده که عشق را کی شایی
...
1. بر باد اگر تو عشق شهوت دانی
خاکت بر سر که سخت سرگردانی
...
1. تا تو به هوس می روی و می آیی
البته مپندار که او را شایی
...
1. ای دل چو تو از دامن حُسن آویزی
باید که زهیچ زحمتی نگریزی
...
1. عشق تو فزون است زبینایی من
راز تو برون است زدانایی من
...
1. تا پای زخویشتن فراتر ننهی
بر سر زکمال عشق افسر ننهی
...