1 در صفّهٔ شاه دست یازی نبود واندازهٔ کوتاه و درازی نبود
2 نارفته قدم تو معرفت می گویی تو خود گویی ولی نمازی نبود
1 یک دست به مصحفیم و یک دست به جام گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام
2 نه پختهٔ پخته ایم و نه خامی خام نه کافر مطلق نه مسلمان تمام
1 در راه خدا نکتهٔ طامات چه سود اقرار زبان با دل برلات چه سود
2 گیرم که ره کعبه به سر پیمودی مالت به حرم دل به خرابات چه سود
1 آنها که به تقلید عبارات کنند واندر طلب خدا ریاضات کنند
2 تا دل نکنی پاک ز دنیا و هوا در راه به یک پیاده شان مات کنند
1 قلّاش و قلندری و عاشق بودن می خواره و بت پرست و فاسق بودن
2 در کنج خرابات موافق بودن به زانک به خرقه در منافق بودن
1 درویشانیم و نیز دلریشانیم آواره زخان و مان وز خویشانیم
2 ما جامهٔ مردان به سپر ساخته ایم تا خلق گمان برد که ما زیشانیم
1 نارفته ره صدق و صفا گامی چند پوشیده مرقّعی ازین خامی چند
2 بگرفته به تقلید الف لامی چند بدنام کنندهٔ الف لامی چند
1 هرگه که ببینی دو سه سرگردان را عیب ره مردان نتوان کرد آن را
2 تقلیدِ دو سه مقلّد بی معنی بدنام کند راه جوامردان را
1 هر مرد که با فراغتش سامان است هر چند که مفلسی بود سلطان است
2 تا هست طمع بهشت دوزخ باشد فارغ شو و چشم سوزنی میدان است
1 اکنون که تو را امید آزادی خاست مشغول شدن به دیگری سخت خطاست
2 دعوی فراغت کنی و مشغولی انصاف بده فارغ و مشغول رواست؟!