در دل همه شرک و از اوحدالدین کرمانی رباعی 109
1. در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود
با جسم پلید و جامهٔ پاک چه سود
...
1. در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود
با جسم پلید و جامهٔ پاک چه سود
...
1. در بندگیش ناخلفی می کردی
زان بر در دشمنان او می گردی
...
1. آباد خرابات زمی خوردن ماست
خون دو هزار توبه در گردن ماست
...
1. گر تو به سر راه خرد وانرسی
در درد بمیری به مداوا نرسی
...
1. با دیده درآی و صنع ربّانی بین
و آسایش شیخ اوحد کرمانی بین
...
1. در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
یک کعبهٔ صورتی و یک کعبهٔ دل
...
1. احرام درش گیر و دلا فرمان کن
واندر عرفات نیستی جولان کن
...
1. تا روی توم قبله شد ای جان و جهان
از قبله خبر ندارم، از کعبه نشان
...
1. در راهش اگر به نیکنامی برسی
در بند زبان تا تو به کامی برسی
...
1. گر عُجب زموقف دلت دور شود
حج تو و عمرهٔ تو مبرور شود
...
1. مرهم طلبی به گرد دلریشان گرد
با محتشمی به گرد درویشان گرد
...
1. تا وسوسهٔ عشق مهیّا نشود
بی صدق و صفا عیش مهنّا نشود
...