1 آباد خرابات زمی خوردن ماست خون دو هزار توبه در گردن ماست
2 زان می کنم این توبه و زان می شکنم کارایش رحمت از گنه کردن ماست
1 گر تو به سر راه خرد وانرسی در درد بمیری به مداوا نرسی
2 هر شب گویی که توبه فردا بکنم توبه که کند گر تو به فردا نَرسی
1 با دیده درآی و صنع ربّانی بین و آسایش شیخ اوحد کرمانی بین
2 تو طالب آب و نانی، ای بیچاره یک روز به روزه باش و سلطانی بین
1 در راه خدا دو کعبه آمد حاصل یک کعبهٔ صورتی و یک کعبهٔ دل
2 تا بتوانی زیارت دلها کن کافزون زهزار کعبه آید یک دل
1 احرام درش گیر و دلا فرمان کن واندر عرفات نیستی جولان کن
2 خواهی که تو را کعبه کند استقبال مایی و منی را به منا قربان کن
1 تا روی توم قبله شد ای جان و جهان از قبله خبر ندارم، از کعبه نشان
2 بی روی تو رو به کعبه کردن نتوان کان کعبهٔ صورت است و این قبلهٔ جان
1 در راهش اگر به نیکنامی برسی در بند زبان تا تو به کامی برسی
2 لبیک زاحرامگه صدق بزن کن سعی خود آنگه به مقامی برسی
1 گر عُجب زموقف دلت دور شود حج تو و عمرهٔ تو مبرور شود
2 یک وقفه طواف کعبهٔ امرش کن تا سعی تو در طواف مشکور شود
1 مرهم طلبی به گرد دلریشان گرد با محتشمی به گرد درویشان گرد
2 کعبه به حقیقت دل درویشان است حَجّت باید، گردِ دل ایشان گرد
1 تا وسوسهٔ عشق مهیّا نشود بی صدق و صفا عیش مهنّا نشود
2 دنیا ندهی زدست و دین می طلبی این هر دو به یک جای مهیّا نشود