1 خوابی که ندیده ای تو تعبیر مکن حرفی که نخوانده ای تو تفسیر مکن
2 پیران حقیقت از تو معنی طلبند از دیده بگو، روایت از پیر مکن
1 هر دل که به سوی او گراید رفتن بالا بر عقل و جانش باید رفتن
2 با زحمت عقل و جان کس آنجا نرسد کان راه به پای عشق شاید رفتن
1 تا ظن نبری که هست این رشته دو تو یکتاست خود اصل و فرع بنگر نیکو
2 این اوست که پیداست به من لیکن او شک نیست که این جمله منم نیک بدو
1 ای در دل من مهر تمنّا همه تو وای در سر من مایهٔ سودا همه تو
2 چندانک به روی کار خود می نگرم امروز همه تویی و فردا همه تو
1 آتش نزند در دل ما الّا او کوته نکند منزل ما الّا او
2 گر جمله جهانیان طبیبم گردند حل می نکند مشکل ما الّا او
1 هر چیز که او گفت چنان است همه آن است همه دگر گمان است همه
2 این قدر یقین بدان که هر سود که هست گر نیست سزای او زیان است همه
1 ای آنک به توبه کرده ای عزم درست اسرار نهان توبه بشناس نخست
2 مازار کسی را و مرنجان خود را از تو، به کسی بد نرسد توبهٔ تست
1 طاعت زگناه بیش می باید کرد وین توبه زمرگ پیش می باید کرد
2 حق جلَّ جلالُه از آن مستغنی است این کار زبهر خویش می باید کرد
1 در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود با جسم پلید و جامهٔ پاک چه سود
2 زهر است گناه و توبه تریاک وی است چون زهر به جان رسید تریاک چه سود
1 در بندگیش ناخلفی می کردی زان بر در دشمنان او می گردی
2 با این همه اینک دَرِ صلحش باز است گر توبه کنی بندهٔ خاصش گردی