در راه توَم گر زیم از اوحدالدین کرمانی رباعی 97
1. در راه توَم گر زیم و گر میرم
دل بر که نهم چون زتو دل برگیرم
...
1. در راه توَم گر زیم و گر میرم
دل بر که نهم چون زتو دل برگیرم
...
1. یا رب مددی زلطف تعیینم کن
تحصیل رضای خویش آیینم کن
...
1. آنجا که نه پیدا نه نهان در گنجد
کی داعیهٔ سود و زیان در گنجد
...
1. لطفی بکنی عنایت از سر گیری
زین نقد دغل که می زنم زرگیری
...
1. بنیاد دل ما غم تو ویران کرد
ما را هوس عشق تو سرگردان کرد
...
1. از لطف تو هیچ بنده نومید نشد
مقبول تو جز مقبل جاوید نشد
...
1. فرمان فرمان اگر فرستی شاید
درمان درمان ما از آن افزاید
...
1. ای خالق هر توانگر و هر درویش
می سازی کار هر یک از اندک و بیش
...
1. در آتش عشق رنگ دل بزاید
جز در غم عاشقی طرب نفزاید
...
1. چون من به تو دادم دل و دین بس باشد
نفرین توم از آفرین بس باشد
...
1. من لوح دل از جمله امانی شستم
جان را زنشاط و کامرانی شستم
...
1. مقصود میان من و تو پنهان است
دل را سببی هست که سرگردان است
...