ای از پی دیدنت از اوحدالدین کرمانی رباعی 121
1. ای از پی دیدنت منوّر چشمم
نور تو گرفته است سراسر چشمم
...
1. ای از پی دیدنت منوّر چشمم
نور تو گرفته است سراسر چشمم
...
1. آن را که فراموش نئی یادش کن
پیوسته غم تو می خورد شادش کن
...
1. در حضرت تو صدق و نیاز آوردم
وز درد تو قصّهٔ دراز آوردم
...
1. ای از پی لطف تو دل من نگران
چون پوشیدی تو پرده بر من مدران
...
1. ای از کرم تو خلق را امن و امان
در قبضهٔ قدرت تو عاجز دل و جان
...
1. استاد چو صانع آمد و چابک دست
آسان باشد به نزد او بست و شکست
...
1. خاصیت قرآن تو ندانی شاید
خوانی و معانیش ندانی شاید
...
1. بگذر زمکان و کون عالم به طلسم
وز هستی لامکان تصوّر کن قسم
...
1. فرمان ده ملک انبیا کیست؟ تویی
مصداق تعزُّ من تشا کیست؟ تویی
...
1. صدری که چو بدر کرد عالم انور
بگذشت وی از نُه فلک و هفت اختر
...
1. من خود به چه دل زنم دم سودایش
یا من چه سگم که دیده سازم جایش
...
1. جز در غم تو شادی من نفزاید
جز در طلبت جان و دلم ناساید
...