1 از عقل بلند اگر نیم پستم گیر هشیار زمانه گر نیم مستم گیر
2 با هر که زتو گریختم سود نداشت از تو به تو در گریختم دستم گیر
1 از خاک ره خود آبم ارزانی دار یا رؤیت خود به خوابم ارزانی دار
2 چون هستی تست کنج دلهای خراب یا رب تو دل خرابم ارزانی دار
1 از تست فتاده در خلایق شر و شور در پیش تو درویش و توانگر همه عور
2 ای با همه در حدیث و گوش همه کر وای با همه در حُضور و چشم همه کور
1 ای از همه بی نیاز و ای بنده نواز و از تست که کار من نمی گیرد ساز
2 صد مشغله در راه من انداخته ای آنگه گویی تمام با من پرداز
1 نه چارهٔ آنک با تو گردم همراز نه زَهرهٔ آنک از تو برآرم آواز
2 کارم زتو البته نمی گیرد ساز کار من بیچاره حدیثی است دراز
1 ای آنک تو را به هیچ کس نیست نیاز کوتاه کن این قصّه که شد کار دراز
2 ما درخور عجز خویشتن می نالیم تو درخور لطف خویشتن چاره بساز
1 ای از دو جهان به حسن و زیبایی فاش ای از همه پنهان و به پیدایی فاش
2 بر حالت ما مگیر زان روی که ما سودازدگانیم به شیدایی فاش
1 یا رب مگذارم اینچنین بی حاصل نه دین به سلامت و نه دنیا حاصل
2 بنمای رهی کزو میسّر گردد بی منّت دعوی همه معنی حاصل
1 گر غمگینم چو از توَم دلشادم واَر دلشادم چو با توَم آزادم
2 تن با تو به شادی و به غم در دادم یعنی که کریم الطرفین افتادم
1 از درد سر خویش ندانم چونم وز دایرهٔ وجود خود بیرونم
2 یا رب تو مرا از سر و گردن برهان کز خود به سری زگردنی افزونم