1 یا رب تو مرا به آبرو فرمان بخش چون درد تو داده ای تومان درمان [بخش]
2 ای عالم مطلق و تو دانای به حق بخشنده تویی به بخشش خودمان بخش
1 یا رب تو مرا به هیچ مغرور مکن وز خویشتنم به هیچ مهجور مکن
2 از بهر رباطی و دهی ویرانه درویشی را از دل من دور مکن
1 یا رب تو مرا به خلق محتاج مکن عقلم به هوای طبع تاراج مکن
2 گر من دم معراج زنم این هوس است از خاک در توَم تو بی تاج مکن
1 یا رب همه عمرم پی دین تو دوان مگذار که باشم اینچنین سرگردان
2 یا در دل من زعشق یک قطره چکان یا در جانم زشرع حرفی بنشان
1 یا رب زقناعتم توانگر گردان وز نور یقین دلم منوّر گردان
2 اسباب من سوختهٔ سرگردان بی منّت مخلوق میسّر گردان
1 یا رب تو دل مرا مصفّا گردان وز خدمت غیر تو مبرّا گردان
2 کاری که صلاح ما در آن خواهد بود بی منّت مخلوق مهیّا گردان
1 یا رب زشراب عشق سرمستم کن یکباره به بند عشق پابستم کن
2 در هر چه نه عشق است تهی دستم کن در عشق خودت نیست کن و هستم کن
1 یا رب به خودم هیچ نفس وامگذار بر من در طبع بوالهوس وامگذار
2 هر چند که بر درت کم از هیچ کسم از خویشتنم به هیچ کس وامگذار
1 از عشق تو هر لحظه فغان در بندم بیم است که شوری به جهان در بندم
2 یا رب تو مرا به لطف توفیقی ده تا باز کنم چشم و زبان در بندم
1 در سایهٔ رحمت تو خورشید شویم وز لطف تو نیکبخت جاوید شویم
2 جز لطف تو اومید نداریم دگر مپسند که از لطف تو نومید شویم