در راه طلب عُجب از اوحدالدین کرمانی رباعی 169
1. در راه طلب عُجب خطایی است بزرگ
تسلیم و رضا مهر گیایی است بزرگ
...
1. در راه طلب عُجب خطایی است بزرگ
تسلیم و رضا مهر گیایی است بزرگ
...
1. تا هست نشان گفت و گویی با تو
تسلیم نباشد سر مویی با تو
...
1. تسلیم و رضا به زشت کیشان ندهند
و اسرار خدا به دل پریشان ندهند
...
1. با دادهٔ حق اگر تو راضی باشی
از همچو خودی کی متقاضی باشی
...
1. آن کس که به بندگی قرارش باشد
با چون و چرای او چه کارش باشد
...
1. در نقطهٔ خویشتن مرا مشکلهاست
همچون سر و پای دایره ناپیداست
...
1. روحی که منزّه است از عالم خاک
مهمان تو آمده است از عالم پاک
...
1. زان پیش که ما طفیل آدم بودیم
در خلوت خاص با تو همدم بودیم
...
1. پرسیدم از آن کسی که برهان داند
آن کیست که او حقیقت جان داند
...
1. در دایرهٔ وجود بی سهو و سقط
دلها زتو دور نیست چو نقطه زخط
...
1. در خود نگر ار نئی تو واقف زجهان
و اندر تن خود بین همه پیدا و نهان
...
1. آن دم که بهم زدیم تنها من و تو
با خلق نکرده ایم پیدا من و تو
...