19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 تا بکی مغبچه می نوش و بیار ایمان را تا بکی پیش بری لمعه شادروان را

2 این مزاریست که صد چون تو در او مدفونست که تو امروز بر او طرح کنی ایوان را

3 جمله در کشتی نوح اند حریفان در خواب ورنه هرگز نه نشانید قضا طوفان را

4 بحث بارد و قبول بت ترسا بچه است ورنه از کفر زبونی نبود ایمان را

1 پا بدامن درکش ایدل وز جهان ذلت مکش سهو کردم میکش و از دامنت منت مکش

2 لاف مردی میزنی در انجمن با دوست باش خویشتن را چون زنان درگوشه خلوت مکش

3 غمزه را بازو مرنجان زخم راضایع مکن اینک آمد جان بلب کز کشتنم زحمت مکش

4 آسمانت اینکه خاکم کشته تر دامن است آفتابست اینکه نازت میکند منت مکش

1 گر بدیرم طلبد مغبچه حور سرشت بیم دوزخ برم از یاد چو امید بهشت

2 نسبت سبحه و زنار دو صد رنگ آمیخت ورنه این رشته همانست که بیرنگ سرشت

3 عشرت رفته مجو باز که دهقان فلک تخم هر کشته که بدرود دگر بار بکشت

4 ساغر می چو دهی بوسه زپی نیز بده بندامت به کشم گر بکنندم به بهشت

1 خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد بگذر از چشمه حیوان که سرابی دارد

2 التفاتش بلب تشنه ما نیست دریغ هر که جام سخن زهر عتابی دارد

3 همه عاشق نکند دست بزلف تو دراز سر جنون شوری و هر سلسله تابی دارد

4 لن ترانی شنود مهتر ما بی ارنی این حدیث ست که هر حرف جوابی دارد

1 جان بیاد لبت شکر خاید دل بدندان غم جگر خاید

2 ظن سیری مبرکه لقمه خام بخت پیر است و دیرتر خاید

3 دل آشفته بخت من تا چند جای انگشت نیشتر خاید

4 آنکه گیرد مزاج پروانه شعله چون میوه های تر خاید

1 بسهوار توبه از می کردم و دیر مغان بستم کسی کو بازم آرد برسر خم از جهان رستم

2 بقتراکم به بندد عشق وگوید دست و پاکم زن که من بسیار از این صید زبون در خاک و خون کشتم

3 ردای عافیت بس خام بافست آتشی در زن که من زین پنبه عمری رشته و زنار می رشتم

4 سراسر کامم و در چشمه لذت فرو رفتم سراپا ریشم و در پنبه الماس آغشتم

1 منم که پاره غم در دهان غم دارم بزیر ناصیه صد داستان غم دارم

2 دلی که زخم پذیری کند نمیدانم وگرنه تیر نفس در کمان غم دارم

3 از آن به تیغ غم آیم که درد کانچه عشق هزار قافله عشرت زیان غم دارم

4 چه شد که جان بغمت داده ام بگفته عشق اگر غمت بگریزد ضمان غم دارم

1 منزلگه دلها همه کاشانه عشق است هرجا که دلی گمشده در خانه عشق است

2 ویرانه جاوید بماند دل بی عشق آن دل که شود آباد ویرانه عشق است

3 فرزانه درآید به پری خانه مقصود هرکس که در این بادیه دیوانه عشق است

4 پیمانه زهر فلکم تلخ نسازد این حوصله تلخی کش پیمانه عشق است

1 باز آی تا بذوق الم آشنا شویم با شیشه وزسنگ بهم آشنا شویم

2 صد بحث غم بیکدرم داغ میخرند زین ننگ با معامله کم آشنا شویم

3 راز محبتیم زما گوش و لب تهیست حاشا که ما بلوح و قلم آشنا شویم

4 باید کشید خون شهیدان سبوسبو تا اندکی بذوق عدم آشنا شویم

1 رفتیم و با غمت دل محزون گذاشتیم جان را بصید گاه تو در خون گذاشتیم

2 رفتیم و دل رمیده و شبدیز غیر را با شوق بی عنانی گلگون گذاشتیم

3 رفتیم و توبه کرده ز میخانه مراد میل قدح بآن لب میگون گذاشتیم

4 رفتیم و در زمانه زغم نامه های تو نشنوده غم تو به مجنون گذاشتیم

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی