آثار عرفی شیرازی

صفحه 16 از 19
19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 دانی که کیست مصلحت ما گریستن پنهان ملول بودن و تنها گریستن

2 عمرم بگریهای هوس صرف شد کنون عمری بتازه باید حالا گریستن

3 درمان درد من زمسیحا مجو که هست دردم جفای یار و مداوا گریستن

4 گاهی بیاد سرو قدی گریه هم خوش است تا کی زشوق سدره طوبی گریستن

1 خوش در خورست حسرت تو با گریستن بی یاد تو حلال مبادا گریستن

2 بی گریه دوستدار تو آرام گیرنیست یا کاو کاو دیده و دل یا گریستن

3 گوئی که یاد می کنمت گه گهی ولی بیهوده نیست در دل شبها گریستن

4 نازم بغمزه تو که یک کار کرده است صد ساله ره زدیده من تا گریستن

1 ساقی بیا و دامن گل برسبو فشان مست شراب هم بریا حین فروفشان

2 ای باغبان تو بزم فروچین که بیخودم دامان گل بیار بر حرف خوفشان

3 خاموش واعظا که دم گرم نیستت جامی بگیر و بر جگر گفتگو فشان

4 طوفان ناز و عشوه اساس امید کند ایدل بمرده دو جهان آرزو فشان

1 پیش بردم در قمار عشق جانان باختن صد شکافم بر دلست و یک گریبان باختن

2 گوی میدان وفا را زخم چوگان بشکند گر درین میدان سپهر آید بچوگان باختن

3 بردن جان دیده عشق چیده بازی هوشدار با حریف پیش بین مستانه نتوان باختن

4 بیدل و دینم وگرنه من کجا سهو از کجا از تهی دستی دلیرم در پریشان باختن

1 تا تیغ بکف یابی بر نفس دو دستی زن تا سنگ بدست آید بر شیشه هستی زن

2 چون مرغ چمن تا کی برآب و هوا کوشی پروانه صفت خود را برشعله پرستی زن

3 اندوه مسلط کن بر شادی دون فطرت شمشیر بلندی را بر تارک پستی زن

4 نادیده عدم خامی در زن بوجود آتش چون سیر عدم کردی بازآ در هستی زن

1 بیار شیشه می بر گل و کلاه فشان فروغ می بگریبان مهر و ماه فشان

2 زباغ همت ما زهر خند می روید بدست ماه بچین و بر وی جاه فشان

3 مجاوران حرم را در آستانه عشق غبار ناصیه آشوب بر جباه فشان

4 و گر بمشهد عشق آستین فشان آئی سر قصب بفشان و بخاک راه فشان

1 هنگام و دم نزع خراب نفس است این این حالت نزعست دلم را هوس است این

2 می آئی و در خرمن ما میزنی آتش از طعنه بیندیش که خاشاک و خس است این

3 طوطی چو رود سوی شکر تلخ دهانان گویند که بیداد برنگ مکس است این

4 افغان مکن ای مرغ گرفتار فرو میر این باغ ارم نیست درون قفس است این

1 نام حسنت چون برم بر آسمان آید گران گر بگل بادی وزد بر باغبان آید گران

2 شهسوار حسن را سرمست باید بود لیک نی چنان مستی که در دستش عنان آید گران

3 دست بر دل مانده از درد خردمندی کسی آنکه بر دست و دلش رطل گران آید گران

4 بی گناهی بین گه آن بدخو بقصد کشتنم چون بره بندد خدنگی برکمان آید گران

1 نه رو از ناز می تابد گه نظاره ماه من ندارد از لطافت عارضش تاب نگاه من

2 بفتوای کسی خون مرا ریزی که در محشر کنم گر دعوی خون باز خواهد شد نگاه من

3 مرا کشتی و خوشحالی بآن غایت که پنداری تو خواهی بود فردای قیامت داد خواه من

4 بنزدیک شما ای کشتگان عشق می آیم بدرد حسرت آرایش کنید آرامگاه من

1 دانی که چیست مصلحت ما گریستن پنهان ملول بودن و تنها گریستن

2 بیدرد را بصحبت ارباب دل چکار خندیدن آشنا نبود با گریستن

3 دایم بگریه غرقم و چون نیک بنگرم زین گریه ره دراز بود تا گریستن

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی