بشتاب در راه طلب بگذر از عرفی شیرازی مثنوی 178
1. بشتاب در راه طلب بگذر زهر آسودنی
این ره که بی پایان خوش است ارزد قدم فرسودنی
1. بشتاب در راه طلب بگذر زهر آسودنی
این ره که بی پایان خوش است ارزد قدم فرسودنی
1. بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی
برهنه سرننشسیم در هوای خوشی
1. امشب که بسر شراب داری
مشکن دل ما که تاب داری
1. تا در قدحم باده امید نیابی
میلم بتماشای گل و بید نیابی