آثار عرفی شیرازی

صفحه 15 از 19
19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 کعبه بی‌ذوق است و یاران را وداعی می‌کنیم مژده اهل دیر را کآنجا وداعی می‌کنیم

2 گر حدیث عشق کم گویی تو با آسودگان جای منت هست تحقیق صداعی می‌کنیم

3 زهر کو خون جگر کو شهد ناب و شیر چند صبر دشوار است با رضوان نزاعی می‌کنیم

4 در سماع ای شیخ موج از آستین ما بریز در شهادتگاه او ما هم سماعی می‌کنیم

1 آن شکارم کز بر تیرسنان میرویدم التماس زخم تو از لامکان میرویدم

2 حسن میگوید که من تخمی بیفشانم ولی تا قیامت روی گرم از آستان میرویدم

3 در لبم در عشق تو آن میهمان دار بلا کز در و دیوار خیل میهمان میرویدم

4 من کیم رضوان آن جنت که در هر سوی راه طوبی از فیض نسیم بوستان میرویدم

1 هرگز نگشایم در دکان غم دل وانگه که دکان باز کنم کم نفروشم

2 زان اهل نفاقم نه پسندند که هرگز قول غلط و فعل مسلم نفروشم

3 عرفی دل آباد بیکجو نخرد عشق من هم دل ویران بدو عالم نفروشم

1 چند چو اهل آبرو در پی آبرو روم زهر ز امتحان خورم در پی آرزو روم

2 شوق سر بریده را بر سردار میبرد این سروصد سرد گر بازم و رو برو روم

3 دست بدست میروم همره لشگر جنون تا بکدام دشت خون پا نهم و فرو روم

1 بردیم ز کویش دم سردی وگذشتیم سودی بران در رخ زردی وگذشتیم

2 یاران بستادند که این جلوه گه کیست ما سرمه گرفتیم ز گردی وگذشتیم

3 هرگه که ره ما بیکی راه رو افتاد دیدیم چو خود بیهده گردی و گذشتیم

4 چون باد صبا روی بهر سو که نهادیم چیدیم غبار ره مردی و گذشتیم

1 منم که پاره غم در دهان غم دارم بزیر ناصیه صد داستان غم دارم

2 دلی که زخم پذیری کند نمیدانم وگرنه تیر نفس در کمان غم دارم

3 از آن به تیغ غم آیم که درد کانچه عشق هزار قافله عشرت زیان غم دارم

4 چه شد که جان بغمت داده ام بگفته عشق اگر غمت بگریزد ضمان غم دارم

1 دلی داریم و با جمعی پریشان از غم اوئیم که میمیرد برای درد و ما در ماتم اوئیم

2 باین آمیزش و این محرمی گر تو بدید آری مگن بیگانگی غم که ما هم محرم اوئیم

3 اگر با مرد غم باشیم تاب آریم این غم را که ناشایسته چند آرزومند غم اوئیم

4 بجو فرزانه عرفی که گوید حالت عشقت که ما دیوانگان هرزه گرد عالم اوئیم

1 گرنه خود را بی‌خود از جام جنون می‌ساختم دوش با این درد دل تا روز چون می‌ساختم

2 یاد آن دارد که تا ذوقم فزاید روز وصل حسرت دل یادم از یادت فزون می‌ساختم

3 آه از آن حرمان که دل را از خیالات محال گاه می‌دادم تسلی گاه خون می‌ساختم

4 کی غم فرهاد و من یکسان شود گر من ز دل غم برون می‌ریختم صد بیستون می‌ساختم

1 میان دعا بر دل شب مزن زلب ناله برچین و یارب مزن

2 مزن لاف اسلام اگر میزنی چو ملزم برآئی بمشرب مزن

3 بجولان خود هم مزن خنده همین کوز بالای اشهب مزن

4 پی حسنت الوانت این مست گل که در خون سرشتی بقالب مزن

1 زخونم روی میدان تازه گردان تمنای شهیدان تازه گردان

2 زدل یک لخت دارم نیم خورده جگر بریان کن و خوان تازه گردان

3 بعالم وقتی آسان مردنی بود ببالینم بیا آن تازه گردان

4 اگر طوفان نوحی خواهی از خون کهن ریشم بمژگان تازه گردان

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی