آثار عرفی شیرازی

صفحه 13 از 19
19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 ز بی‌دردی به امید اجل در عشق مرهونم نه شرم از قتل فرهاد و نه ننگ از مرگ مجنونم

2 و بال از هوش دانست از خرد گر همچنین خیزد همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم

3 فغان العطش ناگه بگوش خضرره یابد بیا ای عشق وبنماره بسوی چشمه خونم

4 که در بیرون گلشن بلبلی را در قفس دارد که فریاد وی از عشق آتشی افروزد به بیرونم

1 چه غم ز رفتن اینست می کشد اینم که غمزه تو ببازیچه می برد دینم

2 فروغ آینه ام بی چراغ مجلس نیست کجاست سرمه کش دیده خدا بینم

3 امام شهر که مستم ندیده حیران بود بیا بگو بتماشا کنونکه رنگینم

4 زمن فراغت فردوس دور باد که من بساط ما تمیان بر فراغ می چینم

1 صد پرده تصور باطل شکافتیم تا اندکی معامله دل شکافتیم

2 نوری نداشت غمکده حسن از دریچه باف روزی بآن دریچه مقابل شکافتیم

3 آن کشته ایم کز اثر نوحه های خویش صد بار جامه در بر قاتل شکافتیم

4 در جست و جوی لذت زخم نهان تو هر موی کشتگان ترا دل شکافتیم

1 دل در شکن طره دلبند شکستیم صد نیش بلا در دل خرسند شکستیم

2 سودا زدگی بین که دل همنفسان را صد بار زنشنیدن یک پند شکستیم

3 ما را بکن از عشق بزهر مژه ها یاد کین توبه بامید شکر خند شکستیم

4 می گفت به یعقوب محبت که بسی ما دلهای پدر در غم فرزند شکستیم

1 باز میخواهم که شوخ دل ربائی خوش کنم وز برای چهره سودن خاکپائی خوش کنم

2 باز میخواهم که چون بلبل ز شوق نوگلی از ترنم های درد افزا نوائی خوش کنم

3 باز میخواهم که دل در دست و جان در آستین در میان دلبران افتم بلائی خوش کنم

4 باز میخواهم که بنشینم براه وعده خاطر خود را بهر آواز پائی خوش کنم

1 در آتش آمدیم و فغانی نداشتیم بودیم شمع شوق و زبانی نداشتیم

2 صد شیوه یافتیم زمعشوق روز وصل وز بهر نیم شیوه بیانی نداشتیم

3 صدره بدیر وکعبه قدم رفت هیچگاه دستی نیافتیم و عنانی نداشتیم

4 در شیشه کاو کاو بسی عرض کرد لیک در شیشه ناشکسته فغانی نداشتیم

1 زمن نبود فغانی که دوش میکردم نصیحت غم روی تو گوش میکردم

2 فغان نه شیوه اهل دلست ای بلبل وگرنه من زتو افزون خروش میکردم

3 گرم بمجمع افسردگان قدم میرفت بناله همه را شعله نوش میکردم

4 زصد وصال نیاید شب آنچه من بخیال زشیوه های تو با عقل و هوش میکردم

1 چند از این بند غمت فال گشادی بزنیم بکمان آمده عنقای مرادی بزنیم

2 چند خوش شیشه بگیریم و بریزیم بجام یکدو جامی زکف حور نژادی بزنیم

3 من از این سوی تو از آن سوی و میگویم دل دست در دامن کسری زده وادی بزنیم

4 بر دل صد ورق از یاس نبندیم گره بر دل صد ورق از یاس نبندیم گره

1 ما گریبان دل از گلهای غم پر کرده ایم از شراب تلخکامی جام جم پر کرده ایم

2 مژده بادای دل نثار کام را آماده باش کز گل پژمردگی دامان غم پر کرده ایم

3 هیچ از این حسرت نمی سوزیم کز بازار فیض اهل دل حبیب مراد و ما شکم پر کرده ایم

4 تیغ و سر در کف بسوی عشق رفتم گفت رو کز شهیدان عاقبت را از عدم پر کرده ایم

1 بیا ای درد کز راحت رمیدن آرزو دارم بغم پیوستن از شادی بریدن آرزو دارم

2 بیا ای عشق و رسوای جهانم کن که یکچندی نصیحتهای بیدردان شنیدن آرزو دارم

3 بیا ای بخت و تقریبی برانگیز از پی قتلم که جانرا بسمل آن غمزه دیدن آرزو دارم

4 بیا ای عمر ترک بیوفائی کن که در محشر ز زخم غمزه اش درخون طپیدن آرزو دارم

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی