آثار عرفی شیرازی

صفحه 11 از 19
19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 تنها نه دلم باده نابش همه خونست مغز قلم و مغز کتابش همه خونست

2 دلها شکند وز دل من یاد نیارد چون بشکند این خم که شرابش همه خونست

3 از سوز دل ما بشکن توبه که این نیست آن می که چنین کرده خرابش همه خونست

4 عرفی نکنی ترک دل ریش چکیدن کان میوه طوبی است که آبش همه خونست

1 عشق کو کز دل و دین نام و نشان گم باشد اهل دل باشم و ایمان زمیان گم باشد

2 ای خوش آن حسرت دیدار که گردد زدلم صد حکایت بدهان جمع و زبان گم باشد

3 ای خوش آن بیخودی ذوق که بر خوان وصال راه آمد شد دستم بدهان گم باشد

4 تا ابد مشهد مانکهت دل خواهد داشت بوی گل نیست که در فصل خزان گم باشد

1 میان دعا بر دل شب مزن زلب ناله برچین و یارب مزن

2 مزن لاف اسلام اگر میزنی چو ملزم برآئی بمشرب مزن

3 بجولان خود هم مزن خنده همین کوز بالای اشهب مزن

4 پی حسنت الوانت این مست گل که در خون سرشتی بقالب مزن

1 هر که از خونریز من آلوده گردد دامنش عذر ننگ این عمل در عهده شکر ازمنش

2 خست از اندازه بیرون میبرد دهر خسیس آتشی بینم که میگردد بگرد دامنش

3 در محبت زندگی را با شهادت جنگ نیست دیده باید که بیند خون من در گردنش

4 وه چه صیادی که هر صیدی که زخمی از تو یافت سر بدنبال تو دارد تا بود جان در تنش

1 دورم از کوی تو جا در زیر خاکم بهتر است زندگی تلخست با حرمان هلاکم بهتر است

2 من که مجروح خمارم مرهم راحت چه سود جان مرهم پرجراحت برگ تاکم بهتر است

3 گربکشتی از فراقم سوختی منت منه من که در دوزخ بزندان هلاکم بهتر است

4 ره بامیدم مده عرفی که بی باکم بسی من صلاح خویش دانم ترسناکم بهتر است

1 مردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز نور می بارد ز نخل وادی ایمن هنوز

2 بوی پیراهن دماغ پیر کنعان میگزد ورنه باد مصر دارد بوی پیراهن هنوز

3 بسکه دوش از ردود دل کاشانه را پر کرده ام خاک گشت و روشنائی نیست در گلخن هنوز

4 بعد مردن بین که از صبح ازل معشوق و عشق روبهم تازند نی دستست و نی دامن هنوز

1 ساغر ز دست مردم آزاده چون کشیم لبریز گشته ایم ز خون باده چون کشیم

2 ما روی گرم را دل و جان وقف کرده ایم این تحفه پیش ابروی نکشاده چون کشیم

3 دل را نداده اند و عنانش بدست اوست ما از کفش عنان دل داده چون کشیم

4 ما را بود معامله با عالم قدیم منت از این جهان عدم زاده چون کشیم

1 کسی بدور محبت خمار غم نکشد که در کشد قدح زهر و درد هم نکشد

2 تو را عبادت و ما را محبت ای زاهد بحل که کار به نادانی قلم نکشد

3 بسوز برهمنا سبحه را به دیده ناقوس که ننگ نسبت ما دیر چون حرم نکشد

4 چو دود سینه من سایبان زند فردا زآفتاب قیامت کسی الم نکشد

1 سرا پای وجودم وزمحبت حال دل دارد ز ذوق درد بیرونم درون را مشتعل دارد

2 فغان از جلوه حسنی که دلهای شهیدانرا زننگ آرمیدنهاست حیرانی خجل دارد

3 گل امید ما را آفت پژمردگی نبود که باغ آرزوی ما هوائی معتدل دارد

4 بعهد حسن او گاه تبسم بینی از دلها که گوئی مرده صد ساله درسینه دل دارد

1 گرامی چهره پرداز معانی چنین زد آستین بر نقش مانی

2 که چون فرزانه فرهاد غم اندیش بلوح سنگ زد نقش دل خویش

3 جهان عار از نگارستان چین کرد فلک صد نوبت آهنگ زمین کرد

4 چنان طوفانی افتاد اندرین فرش که میزد موج شهرت سینه بر عرش

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی