آثار عرفی شیرازی

صفحه 12 از 19
19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 بیا ای درد کز راحت رمیدن آرزو دارم بغم پیوستن از شادی بریدن آرزو دارم

2 بیا ای عشق و رسوای جهانم کن که یکچندی نصیحتهای بیدردان شنیدن آرزو دارم

3 بیا ای بخت و تقریبی برانگیز از پی قتلم که جانرا بسمل آن غمزه دیدن آرزو دارم

4 بیا ای عمر ترک بیوفائی کن که در محشر ز زخم غمزه اش درخون طپیدن آرزو دارم

1 کسی کو دلگشا ماند دلش چون سنگ می بینم از آن در خوشدلی هم خویش را دلتنگ می بینیم

2 براه عشق هرکس کوشش دارد بغیر از من که دائم چند و چون در منزل و فرسنگ می بینم

3 ندانم کین پریشان دل چه میخواهد ز جان خود مدام این شیشه را درگفت وگو با سنگ می بینم

4 همین غمها بعهد جهل بود اما نمیدیدم همانا این ستم ها را من از فرهنگ می بینم !

1 دلی دارم که میجوشد زهر موچشمه خونش نه آن خونی که بتوان از گرستن داد بیرونش

2 به افسون میکند آلوده درد عافیت بخشم بیا ای مرگ و آزادی ببخش از ننگ افسونش

3 ز گلگون کی نهدمنت بدوش کوهکن شیرین که ساق عرش غیرت میبرد بر پای گلگونش

4 اگر در جلوه گاه حسن آید عشق بی پرده شود معلوم بر لیلی که لیلی بود مجنونش

1 شکستن دل ما کار زور بازو نیست هلاک اهل وفا جز بنوش دارو نیست

2 بعیب جوئی مجنون بدم ولی گویم خوشا دلی که تسلی بچشم آهو نیست

3 چنین گلی نه از این لاله زار دهر برست وگرنه نیست سخن در جهان که خود رو نیست

4 علاج زخم نه بازوی چاره خواست کند سرم که همدم درد است بار زانو نیست

1 صبح گدا و شام زخورشید روشن است گر قادری به بخش چراغی بشام ما

2 ما را بکام خویش بدید و دلش بسوخت دشمن که هیچگاه مبادا بکام ما

3 در خلوتی که دختررزنیست عیش نیست داغست شیخ شهر زعیش مدام ما

4 در روزگار نیست رسولی که بی حسد درگوش چون توئی برساند پیام ما

1 ازشش جهتم شکوه زند موج و خموشم در زهر زنم غوطه وسرچشمه نوشم

2 سرتا بقدم عیبم و از دوستی خویش عیبی نشناسم که از آن پرده نپوشم

3 بر خلق نخواهم که زنم ناصیه خویش تا جمله بدانند که من بیهده کوشم

4 تزویر خرم بهر دو عالم بوکالت هر گاه که در کوی ریا زهد فروشم

1 عاقلان آدابت آموزند و رسوایت کنند دامن جمعی بدست آور که شیدایت کنند

2 ناگهان عشقت گذارند از حجاب ناکسی پرده بگشا تا زنادانی تمنایت کنند

3 باغ گل پژمرده کردی روز کس درهم مکش من هم از غیرت گذشتم کی تمنایت کنند

4 پس نکوئی جلوه کن بر مستحقان زینهار تا دعائی بهر حسن عالم آرایت کنند

1 کسی کز فقر جوید کام دل درویش کی ماند دلی گر ریش باید مومیائی ریش کی ماند

2 چو نشتر می خلد پای تمنا در دلم آری تمنائی که در دل بشکند از نیش کی ماند

3 کجا در دل گذارم ناله وصلش در نظر دارم کسی کین صید بیند ناز کش در کیش کی ماند

4 تماشای معانی را اگر چشمی بدست آری فضولیهای عقل مصلحت اندیش کی ماند

1 گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد برهمن را سبحه در گردن ببازار آورد

2 در میان گریه مستانه غرقم شحنه کو تا شراب آلوده مستم برسردار آورد

3 گر خجل باشد زایمان لذت کفرش حرام عابدی کش زلف او در قید زنار آورد

4 زین که عالم کفر گیرد کی درآرد سربه تیغ گردل شیدای موسی تاب دیدار آورد

1 بنام آنکه بار دل گران کرد دعا را محرم راز نهان کرد

2 دعائی کافکند در سینه ها فرش بیک جنبش پرداز سینه تا عرش

3 هر آن مطلب که در عالم نگنجید بیک لفظ دعا گنجاند و بخشید

4 لب ما را دعای شه در آموخت بجیب هر دعا صد مدعا دوخت

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی