19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 گر خدا یار دلنواز نداد بنوازش مرا نیاز نداد

2 آنکه خوی پلنگ داد مرا دل و طبع زمانه ساز نداد

3 در دم افزود روز گونه وصل که سزای شب دراز نداد

4 چون بخود دوست داریم که فلک یک نشیب مرا فراز نداد

1 از آن زباده شوق تو هوش جان دزدم که لذت غمت از کام او نهان دزدم

2 تو گرم رانی و سوزم که چون رسی بر من چگونه شیوه گرمی از آن عنان دزدم

3 خوش آن وصال که هر دم حلاوت نگهت دل از نگاه وز دل جان و من زجان دزدم

4 بجور تا کنم او را دلیر میخواهم که فاش گویم و پنهان اثر از آن دزدم

1 حال ما بنگر که آهوی حرم گم کرده ایم رهبر امید را در هر قدم گم کرده ایم

2 میشود اسباب غم اسباب افزون گرچه ما مایه افزایش اسباب غم گم کرده ایم

3 چون ترنم های مرغان بهشتی نشنوم ما که دور افتاده و باغ ارم گم کرده ایم

4 طعنه کمترزن حرم جویان ره گم کرده را این ملامت بس که ما راه حرم گم کرده ایم

1 زبهر داغ که مستان علاج می طلبند که جام می شکنند و زجاج می طلبند

2 فروغ مشعله شمع راه تیره دلان چراغ در دل شبهای واج می طلبند

3 شکوه تاج شکستند و تخت مرگ زدند زهم هنوز نهان تخت و تاج می طلبند

4 مباد لذت بیماری دل آنان را که اعتدال زبهر مزاج می طلبند

1 میفروشم راحت و عشق ستمگر میخرم میدهم روز خوش و آسیب اختر میخرم

2 ای که باز افکنده در تیغ گاه رغبتم گر متاع غم بود بکشا که اکثر میخرم

3 در سررشت من قبول شیوه انکار نیست ساده لوحم هر چه بفروشند یکسر میخرم

4 ترک جان تلخکامست و شکر خواب عدم جام زهری میفشانم تنگ شکر میخرم

1 فارغیم ای عاملان حشر ز احسان شما کشت و کار ما نمی‌گنجد به میزان شما

2 نیست غم ز آلودگی ای سالکان راه عشق دست کوثر می‌فشاند گرد ایوان شما

3 آفتاب ما طلوع از مشرق یثرب نمود فارغیم ای مصریان از ماه کنعان شما

4 رفته‌رفته کار خود می‌ساختم ناپایدار گر بگشتی دستگیرم فیض احسان شما

1 تا برده ام بمدرسه عشق رخت خویش دارم وظیفه از جگر لخت لخت خویش

2 مخمور خامشیم فراموش کرده ایم هم عهدهای ساقی و هم روی سخت خویش

3 شاهی که ظلم را بمیانجی عنان دهد تیغ عدوی ملک رساند به تخت خویش

4 مهلت مجو که پیشتر از عهد غنچگی گل باز بسته بود زشاخ درخت خویش

1 ز صورت بلبل اندر بوستان فرزانه میگرید جنون مست از نوای جغد در ویرانه میگرید

2 درین ماتم سرا با مصلحت دانی مصاحب شو که در بازارها میخندد و در خانه میگرید

3 شراب هایهای گریه ام ساقی قدح میکن که عاشق بی قدح میگرید و مستانه میگرید

4 زاشگش بسترم تر شد ولی از ناز و استغنا بدان ماند که بر بیگانه بیگانه میگرید

1 اصلاح پریشانیم اندازه کس نیست اجزای مرا نسبت شیرازه کس نیست

2 سلمی طلبی چشم قدم شو که در این دشت غماز جرس همره جمازه کس نیست

3 ماشیونیان نغمه ندانیم که ما را گوشی است که بر نغمه و آوازه کس نیست

4 مائیم وکهن برگ و بر باغچه عشق چشم دل ما بر ثمر تازه کس نیست

1 چه دورست اینکه نفع از گردش گردون نمی بینم غم لیلی نمی یابم دلی مجنون نمی بینم

2 رواج بیغمیها بین که با آن مردم آزاری چه مختها که میدیدم زدهر اکنون نمی بینم

3 بهر کامی شهید غمزه زین پیش میدیدم در این عهد استخوان زاغ در هامون نمی بینم

4 مگودرمان درد از دست دل بگذار و راحت من کدامین راحتی زین درد روز افزون نمی بینم

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی