19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 منم که بهر دل اسباب داغ میدزدم نسیم گلشن غم در دماغ میدزدم

2 دمی که بر نفس اهل درد میجوشم هزار شعله زدود چراغ میدزدم

3 زبهر آنکه چکانم بکام تشنه لبان بآستین نمک و خون داغ میدزدم

4 دگر بوادی ایمن رسم و گرنه که من زگرد بادیه کحل سراغ میدزدم

1 ز بی‌دردی به امید اجل در عشق مرهونم نه شرم از قتل فرهاد و نه ننگ از مرگ مجنونم

2 و بال از هوش دانست از خرد گر همچنین خیزد همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم

3 فغان العطش ناگه بگوش خضرره یابد بیا ای عشق وبنماره بسوی چشمه خونم

4 که در بیرون گلشن بلبلی را در قفس دارد که فریاد وی از عشق آتشی افروزد به بیرونم

1 پیش بردم در قمار عشق جانان باختن صد شکافم بر دلست و یک گریبان باختن

2 گوی میدان وفا را زخم چوگان بشکند گر درین میدان سپهر آید بچوگان باختن

3 بردن جان دیده عشق چیده بازی هوشدار با حریف پیش بین مستانه نتوان باختن

4 بیدل و دینم وگرنه من کجا سهو از کجا از تهی دستی دلیرم در پریشان باختن

1 خوش در خورست حسرت تو با گریستن بی یاد تو حلال مبادا گریستن

2 بی گریه دوستدار تو آرام گیرنیست یا کاو کاو دیده و دل یا گریستن

3 گوئی که یاد می کنمت گه گهی ولی بیهوده نیست در دل شبها گریستن

4 نازم بغمزه تو که یک کار کرده است صد ساله ره زدیده من تا گریستن

1 مده تسلیم از صلح بی مدار هنوز که میشوم بفریبت امیدوار هنوز

2 اگر گشت قیامت قیامت بوعده گاه بیا که دل نشسته در آنجا بانتظار هنوز

3 بدست بوس تو از ذوق جان برآمد لیک نبرده زخم از این لذت شکار هنوز

4 فرو گرفت در و بام دیده را حسرت نگشته گرم نگاهم بروی یار هنوز

1 غم چو شبخون میزندهان دوستان لشگر کنید جست و جویم گر کنید از بالش و بستر کنید

2 هیچکس در درد دل گفتن چو من فیروز نیست هر چه گویم گر چه ناممکن بود باور کنید

3 اینک آمد عرفی از میخانه مست و بت پرست هان مسلمانان دگر تعظیم این کافر کنید

1 کسی که بر اثر مدعای خویشتن است کشیده تیغ ستم در قفای خویشتن است

2 کسی که مایه امکان و شان مطلب دید اگر ملول نشیند بجای خویشتن است

3 چنان زفیض قناعت بعیش مشغولم که نفس کام طلب در غذای خویشتن است

4 هزار معجزه بنمود عشق و عقل جهول هنوز امت اندیشهای خویشتن است

1 بیا که در چمن انتظار آب نماند جمال شاهد امید در نقاب نماند

2 زبسکه چشمه امیدنم نداد برون فریب تشنه لبان نیز با سراب نماند

3 کدام مسئله شرع در میان افکند که عقل معرفت آموز در جواب نماند

4 هدایتی که ز تزویر امتان عناد امید معرفت آموزی از کتاب نماند

1 بنازم شیشه می را که خوش مستانه میگرید سری خم کرده و در دامن پیمانه میگرید

2 کسی کش کام دل شد آشنای لذت ماتم چنان گر نوحه سازی گرید از افسانه میگرید

3 دل خود را بآن خوش میکند حسرت کش دنیا که با خلق جهان در یک مصیبت خانه میگرید

4 کسی کز وادی عقل و جنون بیرون کشد خود را نه در معموره میخندد نه در ویرانه میگرید

1 ز چشم من مجوش ای گریه هنگام وصال او که محجوبست و میسازد هلاکم انفعال او

2 نه شرح شوقم آتش در پر روح امین افتد اگر غم نامه هجر تو بر بندم ببال او

3 نمیرم زود غمگین است پیش از مردن یاران کند آغاز شیون تا شود رفع ملال او

4 پس از مردن گره شد در گلویم گریه چون دیدم که جان رو در قفا میرفت از شوق جمال او

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی