1 گرامی چهره پرداز معانی چنین زد آستین بر نقش مانی
2 که چون فرزانه فرهاد غم اندیش بلوح سنگ زد نقش دل خویش
3 جهان عار از نگارستان چین کرد فلک صد نوبت آهنگ زمین کرد
4 چنان طوفانی افتاد اندرین فرش که میزد موج شهرت سینه بر عرش
1 دلم در کعبه رو کرد و همت جوید از دلها که خواهد ماندش از پی کعبهها در طی منزلها
2 تو افلاطون ولی اندیشه را چین بر جبین مفکن در آن وادی که جز حیرت ندانی حل مشکلها
3 مثالی گویمت عامیصفت بردار از آن نقشی جمال کعبه نتوان دید طی ناکرده منزلها
4 اگر با میر محمل رمزی از دیر مغان گویم جرس بگشاید و ناقوس بربندد به محملها
1 فارغیم ای عاملان حشر ز احسان شما کشت و کار ما نمیگنجد به میزان شما
2 نیست غم ز آلودگی ای سالکان راه عشق دست کوثر میفشاند گرد ایوان شما
3 آفتاب ما طلوع از مشرق یثرب نمود فارغیم ای مصریان از ماه کنعان شما
4 رفتهرفته کار خود میساختم ناپایدار گر بگشتی دستگیرم فیض احسان شما
1 بگاه جلوه از آن تافت روی زیبا را که جان ز شرم نماند درآستین مارا
2 نظر بحال دل آن پر غرور نگشاید که سیر دیده نه بیند متاع یغما را
3 امید مغفرتت بس مرا که هم امروز که می کشند غمت انتقام فردا را
4 باین جمال چو آئی برون به معجز عشق زکام خلق برم لذت تماشا را
1 امید عیش کجا و دل خراب کجا هوای باغ کجا طایر کباب کجا
2 بمی نشاط جوانی بدست نتوان کرد سرور باده کجا نشاه شباب کجا
3 بذوق کلبه رندان کجاست خلوت شیخ حریم کعبه خلوت کجا شراب کجا
4 بلای دیده و دل را زپی شتابانم کسی نگویدم ای خانمان خراب کجا
1 تا بکی مغبچه می نوش و بیار ایمان را تا بکی پیش بری لمعه شادروان را
2 این مزاریست که صد چون تو در او مدفونست که تو امروز بر او طرح کنی ایوان را
3 جمله در کشتی نوح اند حریفان در خواب ورنه هرگز نه نشانید قضا طوفان را
4 بحث بارد و قبول بت ترسا بچه است ورنه از کفر زبونی نبود ایمان را
1 صبح گدا و شام زخورشید روشن است گر قادری به بخش چراغی بشام ما
2 ما را بکام خویش بدید و دلش بسوخت دشمن که هیچگاه مبادا بکام ما
3 در خلوتی که دختررزنیست عیش نیست داغست شیخ شهر زعیش مدام ما
4 در روزگار نیست رسولی که بی حسد درگوش چون توئی برساند پیام ما
1 ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت وینهم قبول کن که بجان دوستدارمت
2 تاراج عافیت نبود کار دوستان وینهم زدوستیست که دشمن شمارمت
3 صدره شکسته دلم از جور هیچگاه نگشوده نقاب که معذور دارمت
4 عرفی ز آه و ناله خموشی دگربیا تا زخمهای سینه بناخن بخارمت
1 منزلگه دلها همه کاشانه عشق است هرجا که دلی گمشده در خانه عشق است
2 ویرانه جاوید بماند دل بی عشق آن دل که شود آباد ویرانه عشق است
3 فرزانه درآید به پری خانه مقصود هرکس که در این بادیه دیوانه عشق است
4 پیمانه زهر فلکم تلخ نسازد این حوصله تلخی کش پیمانه عشق است
1 بخت جم وکاووس عنانش بکف تست پیش آمدن از بخت کشش از طرف تست
2 وصفی نبود کان شرف ذات تو گردد جز بندگی شاه جهان کان شرف تست
3 با ساز و نوا باش ببین تا چه سرودم ای آنکه سنان پای زن و نعره دف تست
4 بشکسته عدو نامه فتح تو نوشتم دولت خبرم داد که فتح از طرف تست