19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / مثنویات عرفی شیرازی

مثنویات عرفی شیرازی

1 از باغ چنان رخت ببستیم و گذشتیم شاخی ز درختی نشکستیم و گذشتیم

2 دامن کش ما بود فریب غم ناموس زین کشمکش بیهده رستیم وگذشتیم

3 هر گه که بما راحتیان راه گرفتند لختی دل آن طائفه خستیم وگذشتیم

4 پا بست در آتش زدن و رفتن از این دشت خود را بدل سوخته بستیم وگذشتیم

1 هرکرا نشاه غیرت بسلامت باید در مصاف غم دل تاب اقامت باید

2 همت اندوه شدن باید اگر مرد غمی نه دعای غم و نفرین سلامت باید

3 جگر تشنه و فرسودگی پای کجاست گر کنی طی ره عشق علامت باید

4 تا نظر باز کنی جلوه کند دوست ولی تا تو بیدار شوی صور قیامت باید

1 دلم در کعبه رو کرد و همت جوید از دل‌ها که خواهد ماندش از پی کعبه‌ها در طی منزل‌ها

2 تو افلاطون ولی اندیشه را چین بر جبین مفکن در آن وادی که جز حیرت ندانی حل مشکل‌ها

3 مثالی گویمت عامی‌صفت بردار از آن نقشی جمال کعبه نتوان دید طی ناکرده منزل‌ها

4 اگر با میر محمل رمزی از دیر مغان گویم جرس بگشاید و ناقوس بربندد به محمل‌ها

1 گفتم نکنم زکین فراموش در حشر مکن همین فراموش

2 کو زخم کرشمه که از ذوق بر لب شود آفرین فراموش

3 خون جوش نمی زند ز خاکم از کشته مکن چنین فراموش

4 صیدی گذرد که از خراشی صیاد کند کمین فراموش

1 تا قدم بر اثر نام و نشان خواهد بود گوشه دامن ما وقف میان خواهد بود

2 می نمودند ملایک بازل عشق بهم کین گهر دست زد بی بصران خواهد بود

3 گر شود کون و مکان زیر و زبر در ره عشق صورت ناصیه برخاک عیان خواهد بود

4 جز ببازار قیامت دل پرخون زنهار مفروشید که این جنس گران خواهد بود

1 دل خانه درین عالم بیگانه نگیرد قاصد بدیاری که رودخانه نگیرد

2 دل خوش کن مردان خرابات بود عشق عشاق در کعبه و بتخانه نگیرد

3 معنی بدلم باز شد اما بزبانم این گنج روان جای بویرانه نگیرد

4 بگشا لب میگون که لب شهد فروشم آفاق بشیرینی افسانه نگیرد

1 بردیم ز کویش دم سردی وگذشتیم سودی بران در رخ زردی وگذشتیم

2 یاران بستادند که این جلوه گه کیست ما سرمه گرفتیم ز گردی وگذشتیم

3 هرگه که ره ما بیکی راه رو افتاد دیدیم چو خود بیهده گردی و گذشتیم

4 چون باد صبا روی بهر سو که نهادیم چیدیم غبار ره مردی و گذشتیم

1 صد پرده تصور باطل شکافتیم تا اندکی معامله دل شکافتیم

2 نوری نداشت غمکده حسن از دریچه باف روزی بآن دریچه مقابل شکافتیم

3 آن کشته ایم کز اثر نوحه های خویش صد بار جامه در بر قاتل شکافتیم

4 در جست و جوی لذت زخم نهان تو هر موی کشتگان ترا دل شکافتیم

1 زو چه میخواهی دلاگر نازوا استنغناست هست بیوفا تنهاست دارو رنجش بیجاست هست

2 ایکه گوئی با اسیران شیوه های او چهاست ناز هست و عشوه هست و هر چه رادارست هست

3 حال ما آن نازنین گرچه بداند نیست لیک هر قدر گویند مستغنی و بی پرواست هست

4 چون فروزی عالمی راوه چه کم دار زحسن چهره زیباست داری قامت رعناست هست

1 در آتش آمدیم و فغانی نداشتیم بودیم شمع شوق و زبانی نداشتیم

2 صد شیوه یافتیم زمعشوق روز وصل وز بهر نیم شیوه بیانی نداشتیم

3 صدره بدیر وکعبه قدم رفت هیچگاه دستی نیافتیم و عنانی نداشتیم

4 در شیشه کاو کاو بسی عرض کرد لیک در شیشه ناشکسته فغانی نداشتیم

آثار عرفی شیرازی

19 اثر از مثنویات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی