58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 شب عشاق ز روز دگران در پیش است مرگ این طایفه، بسیار، ز جان در پیش است

2 من همان روز که جولان تو دیدم گفتم که فراموشی ام ز دست و عنان در پیش است

3 چه غم از پرده دری های نمیم است مرا که بر انداختن نام و نشان در پیش است

4 برو ای عقل منه منطق و حکمت پیشم که مرا نسخه ی غم های فلان در پیش است

1 غزلی گفته‌ام آن باعث گفتار کجاست نوگلی چیده‌ام آن گوشهٔ دستار کجاست

2 یک سبو می به در صومعه آرم که دگر می‌فروشان بستانند که بازار کجاست

3 خرمن آن ده دنیا به جوی گو بفروش آن که داند که سر کوچهٔ خمار کجاست

4 گام اول به سرت بر نهم اندر طلبش گر بدانم که گشایندهٔ اسرار کجاست

1 مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است

2 قبول خاطر معشوق شرط دیدار است به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است

3 نکاح دختر رز بود دوش با عرفی هنوز قاضی شهرش در رطبی است

1 مراد و خضر عنان گیر باید از چپ و راست که کج روی نکنم ور نه عزم راه خطاست

2 عجب که باورم آید از راه اندیشی که آفتاب قیامت ز سایه ی طوبی است

3 به ملک صدق گنه را به عفو دشمنی است جزاء جرم در این خطه جزو کاه رباست

4 به میوه ای که رسد دست امیدوارم کن که دست کوته و شاخ بلند دام بلاست

1 تا روی دل فروز تو بستان آتش است دل نغمه سنج گلستان آتش است

2 یارب چه آتشی تو که چندین هزار داغ از شعله ی جمال تو در جان آتش است

3 گر مست حیرتیم ز روی تو دور نیست آتش پرست واله و حیران آتش است

4 افسرده را نصیب نباشد دل کباب آن یابد این نواله که مهمان آتش است

1 زخم کاویدن بر او الماس بستن کار کیست رسم غم خواری نکو می داند این غمخوار کیست

2 مشتری بودن نه حد ماست در بازار دوست چشم بستن از متاع، آخر ببین بازار کیست

3 این وصال جاودان، وین لطف روز افزون، دلا منتم بر دیده، لیک از گریه ی بسیار کیست

4 طعنه بر آرایش دست و میان ما مزن چون نه ای آگه که ناقوس که و زنار کیست

1 صومعه دیدم به جز مشتی بروت باد نیست جز عصای آبنوس و شانه ی شمشاد نیست

2 بی نفس ارباب معنی زندگانی می کنند لیک یک مو بر تن ای جمع بی فریاد نیست

3 وصف جنت کم کن ای رضوان که در بستان عشق سرو و سوسن بی شمار است و یکی آزاد نیست

4 تهنیت جز در مصیبت پیش ما عیب است، عیب عید را در شهر ما رسم مبارک باد نیست

1 چراغ عشق به گلخن شود دلیل مرا شبی به گلخن خود می برد خلیل مرا

2 ز باغ وصل ثمر خواهم آن قدر که دهند کجا نظر به کثیر است و یا قلیل مرا

3 رو ای مگس به مگس ران مساز محتاجم که منفعل نکند بال جبرییل مرا

4 علاج تشتگی ام خون دل کند ور نه ز روی لب گذرد بند سلسبیل مرا

1 بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست کز پریشانی فغان از پیر کنعان بر نخاست

2 وه که تا لب های من آلوده از افغان نکرد تشنگی از هر طرف، جویی به حیوان بر نخاست

3 باغبان عشق با دعوی به رضوان گفت خیز تا در هر باغ نگشادیم رضوان بر نخاست

4 عشق را نازم که شاه حسن در بزم ازل بهر دل تعظیم کرد، از بهر ایمان بر نخاست

1 اندوه هجر پیشه و شادی من است جویای آفتابم و شب هادی من است

2 زود آ ، که توتیا شود، این بیستون هجر زین سان که زیر تیشه ی فرهادی من است

3 تا خوانده ام که هیچ گره بی گشاد نیست تلخی فروش هجر تو قنادی من است

4 خضرم به چشم خوانده و ترسم خجل شود این خاک چشمه خیز که در وادی من است

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی