58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 هرگز مگو که کعبه ز بتخانه خوشتر است هر جا که هست جلوه ی جانانه خوشتر است

2 با برهمن حدیث محبت رواست، لیک در دام طایر حرم این دانه خوشتر است

3 تسبیح و زهد خوش بود اما در این دو روز جشن گل است، شیشه و پیمانه خوشتر است

4 گر در بهشت باده کشی فتنه گل کند ساغر کشی به گوشه ی میجانه خوشتر است

1 ماهم نه نهالی است که خورشید بر اوست طوبی خس زیبا چمنی که این شجر اوست

2 مرغی که حرم را شرف از نسبت او بود جاروب حرمگاه صنم بال و پر اوست

3 گه زهر فشاند به مگس، گه زند آتش زین گونه بسی تعبیه ها در شکر اوست

4 نقصان ادب نیست که آمیخته با شمع پروانه که امید فنا راهبر اوست

1 باز آتش غم دست در آغوش رخس ماست دشنام و طرب قفل گشای نفس ماست

2 جمازه ی ما تا به ره کعبه روان است رقصان همه از ذوق نوای جرس ماست

3 آن چشمه ی شهدیم که در عین حلاوت مرغ حرم و طایر قدسی مگس ماست

4 داغی که امان جوید از او سینه ی دوزخ در باغ محبت ثمر نیم رس ماست

1 زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست تسلیم گشتن و بتپیدن سماع ماست

2 در پیشگاه دیر و حرم، هر کجا، که هست دین شکسته و دل پر خون متاع ماست

3 صد فوج ناز و عشوه به میدان طلب، که ما جنگ ستیزه ی تو و عجز شجاع ماست

4 چون راحت آیدت به سلام، ای رفیق درد آغوش برگشا که وقت وداع ماست

1 نی مهر دوست دارم ، نی کین دشمنان را یک طور دوست دارم بی مهر و مهربان را

2 غم می کشد عنانم من هم شتاب دارم از هم دعا بگویند یاران شادمان را

3 مستانه گر بتازم، عیبم مکن که شوقش گرمی دهد به مرکب، نرمی دهد عنان را

4 گفتم به گوش توفیق، ای دشمن مروت تا کی فراق خرمن این مور ناتوان را

1 گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست تا ریشه در آب است امید ثمری هست

2 هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار بر بام و در دوست پریشان نظری هست

3 منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق این نشأ مرا گر نبود با دگری هست

4 آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل در دامنش آویز که با وی خبری هست

1 مست آمدم به معرکه، آیین کارچیست دشمن کدام و مطلب از کار و بار چیست

2 چون خار و گل ز شاخچه ی عدل می دهد این عین تازه رویی و این شرمسار چیست

3 هم زهر چشم و هم نگه از باب خوبی است پس دم مزن که این خوش و آن ناگوار چیست

4 غم نعمتی همی خورد، اما ز خوان عشق ای اهل روزگار غم روزگار چیست

1 منزلگه دل‌ها همه کاشانهٔ عشق است هرجا که دلی گم شده در خانهٔ عشق است

2 ویرانهٔ جاوید بماند دل بی‌عشق آن دل شود آباد که ویرانهٔ عشق است

3 فرزانه درآید به پری‌خانهٔ مقصود هرکس که در این بادیه دیوانهٔ عشق است

4 پیمانهٔ زهر فلکم تلخ نسازد این حوصله تلخی‌کش پیمانهٔ عشق است

1 عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست از فغان در شهر نگذارم گریبانی درست

2 با وجود آن که عشق آورد صد داروی تلخ بهر درد ما نشد اسباب درمانی درست

3 تا نبردم صد شکاف از دست، گریبانم نهشت وای اگر بودی به دست غم گریبانی درست

4 غم ندارم گر بود سامان عیشم ناتمام عیب باشد سفره ی درویش را نانی درست

1 گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است رویم به روی محنت و لب بر لب غم است

2 ما بار نیکنامی عصمت نمی کشیم رندی حریف ماست که بد نام عالم است

3 صد سیل فتنه آمد و گردی بر نخاست قصر مراد ماست که موقوف یک نم است

4 اسلام نی، ز درد مسلمانیم به جاست بازیچه ای به عادت طفلانه، محکم است

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی