آثار عرفی شیرازی

صفحه 48 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 میان دعا بر دل شب مزن ز لب ناله برچین و یا رب مزن

2 مزن لاف اسلام، اگر می زنی چو ملزم بر آنی به مشرب مزن

3 به جولان خود هم مزن خنده ای همین گو ز بالای اشهب مزن

4 پی حسنت الوانت این مست گل که در خون سرشتی به قالب مزن

1 گمان دارم که این درد و تحمل می کند کاری بگو با گل که استغنای بلبل می کند کاری

2 دل دانای شهر ما به کفر جزء تسلی شد که باور داشت هرگز کان تزلزل می کند کاری

3 به صلح دل چه کوشی، صبر کن گر یار باز آید غم فرصت مخور کاین جا تعلل می کند کاری

4 بهشتی پروران ای دل، متاع هستی یی بنمای که با بی همتان عرض تحمل می کند کاری

1 ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم نه شرم از قتل فرهادم نه از ننگ از مرگ مجنونم

2 وبال از هوش دان است، از خردگر همچنین خیزد همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم

3 فغان العطش ناگه به گوش خضر ره یابد بیا ای عشق و بنما ره به سوی چشمهٔ خونم

4 که در بیرون گلخن بلبلی را در قفس دارد که فریاد وی از عشق، آتشی افروزد به بیرونم

1 نیشی گرفته سینهٔ خویش ریش می کنیم تا هست فرصتم ادب خویش می کنیم

2 نایاب گوهریست مرادم و گر نه من دریوزه از نوانگر و درویش می کنیم

3 بیهوده رفتنم ز فروماندگی به است تا خضر نیست رهبری خویش می کنیم

4 دانم که نیست چاره و هر دم ز اضطراب آزار عقل مصلحت اندیش می کنیم

1 هر که را دشمن شوم بر عیب خود محرم کنم تا ز بیم طعنه با او کینه جویی کم کنم

2 الوداع ای دوستان و دشمنان رفتم که باز دشمنی با شادمانی، دوستی با غم کنم

3 ترک غارتگر به یک نوبت نشاید، چند گاه تشنگی را چاره از نظارهٔ زمزم کنم

4 گر فلاتون را دهم الزام، نادانم، ولی کوس دانایی زنم گر خویش را ملزم کنم

1 بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم

2 خار خار راحتم ره می زند ای ساربان گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم

3 چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز کز شهیدان تو فردا سرزنشها می کشم

4 عشق را در کف متاعی بود، گفتم چیست، گفت نیل بد نامیست بر روی زلیخا می کشم

1 خیز و شراب حیرتم، زان قد جلوه ساز ده روی به روی عشق کن، دست به دست ناز ده

2 ای دل ساده گفتمت، نام وفا مبر کنون مرهم داغ خویش را، از نمک امتیاز ده

3 توسن ناز کرده زین، ای دل عافیت گزین موی به موی خویش را، مژدهٔ ترکتاز ده

4 کی دو عروس را به هم، تاب مشارکت بود یا در مردمی بزن، یا سه طلاق آز ده

1 در آتش آمدیم و فعانی نداشتیم بودیم شمع شوق و زبانی نداشتیم

2 صد شیوه یافتیم ز معشوق روز وصل وز بهر نیم شیوه بیانی نداشتیم

3 صد ره به دیر و کعبه قدم رفت و هیچ گاه دستی نیافتیم و عنانی نداشتیم

4 در شیشه کاو کاو بسی عرض کرد، لیک در شیشه ناشکسته فغانی نداشتیم

1 اگر آرایش از دکانچهٔ ناموس بستانی سر آویل تذرو و حلهٔ طاووس بستانی

2 نگیری هیچ اسباب ترنم، در ضرر افتد همه هیهات برداری، همه افسوس بستانی

3 چراغت از دل آتش پرستان گر شود روشن در اندازی درآتش سبحه و ناقوس بستانی

4 ادب از دست بگذاری و سودای وصال او به لعلش جان دهی در آستانش، بوس بستانی

1 دل در شکن طرهٔ دلبند شکستیم صد نیش بلا در دل خرسند شکستیم

2 سودازده گی بین که دل هم نفسان را صد بار ز نشنیدن یک بند شکستیم

3 ما را بکن از عشق به زهر مژه ها یاد کاین توبه به امید شکرخند شکستیم

4 از بس که شکفتیم ز تلخابه کشیدن در کام مگس چاشنی قند شکستیم

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی