آثار عرفی شیرازی

صفحه 46 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 گر چشانی به ملک چاشنی صحبت خویش جام ِمی گیرد و بر باد دهد عصمت خویش

2 چون به خونریز خودم ساخته ای تشنه کنون تو هم این لطف بکن تا بکشم منت خویش

3 کشتهٔ ناز کحا، کشتهٔ شمشیر کجا چون ننازند شهیدان تو بر حالت خویش

4 تا دگر جای به دل ها نکند از غیرت یا رب آگاه شود درد تو از لذت خویش

1 کجاست نشتر مژگان دوست تا دل ریش هزار چرخ زند بی خودانه بر سر بیش

2 تو هم ز بتکده آیی و طواف کعبه کنی اگر نقاب گشایم ز حسن طینت خویش

3 همه ز عاقبت اندیش اند سرگردان من این فریب نخوردم ز عقل دور اندیش

1 ما ره نشین مردم دیدار دوستیم سختی کشیم، حیف که غمخوار دوستیم

2 هر دم خیال بازی و فکر کرشمهٔ دشمن تراش خاطر و آزار دوستیم

3 ای نوحه سنج ناله بر زدی ز لب، که ما نازک دلان گریهٔ بسیار دوستیم

4 ما می گزیم شهد ریا را نه زهد را تسبیح دشمنیم نه زنار دوستیم

1 ما دست دل ز چشمهٔ بهبود شسته ایم داغی به زهر داغ نمکسود شسته ایم

2 دل در دعای کام نفس بر نیاورد زین شعله ننگ، نسبت دود شسته ایم

3 آسوده تر حسود که ما از ضمیر دل اندیشهٔ زیان و غم سود شسته ایم

4 بستیم روی سجده ز محراب آرزو گرد ریا از در معبود شسته ایم

1 جان غمگین مفروش و دل خشنود مخر نقد همت مده و عشوهٔ مقصود مخر

2 درد گفتار نگر، گوش به افسانه ببند شعله را تیغ کن، آرایش با دود مخر

3 سینهٔ گرم نداری مطلب صحبت عشق آتشی نیست چو در مجمره ات عود مخر

4 ذکر معشوق کن و درس فلاتون مشنو بلبل مست شو و نغمهٔ داود مخر

1 گلی ناچیده بویی ناکشیده زین چمن رفتم به تلخی رفتم اینک در میان این سخن رفتم

2 به دنیا نیست بازاری مرا، این سودم از وی بس که عریان آمدم، اکنون چو رفتم بی کفن رفتم

3 نه کوشش های فرهادی، نه سودای زلیخایی ازین هنگامه آخر شرمسار مرد و زن رفتم

4 نه یا رب را جوابی آمده نی یا صنم، عرفی ز دیر و کعبه حیران تا در بیت الحزن رفتم

1 چند چو جو خوری، در پی آبرو روم زهر ز امتحان خورم، در پی آرزو روم

2 شوق سرِ بریده را، بر سر دار می برد این سر و صد سر دگر، بازم و رو به رو روم

3 دست به دست می روم، همره لشکر جنون تا به کدام دشت خون، پا نهم و فروروم

1 دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن پنهان ملول بودن و تنها گریستن

2 بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار خندیدن آشنا نبود با گریستن

3 دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم زین گریه ره دراز بود تا گریستن

4 عمری به گریه های هوس آلود صرف شد، کنون عمری به تازه بایدم و واگریستن

1 شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده پیرهنم شعله بود، انجمن آتشکده

2 صورت شیرین بکاشت، گلشنی از خار و خس بهر خود آماده ساخت، کوهکن آتشکده

3 سینهٔ سوزان من، قبلهٔ گبران شده است روح من آتش بود، جسم من آتشکده

4 سرد نگردد ز مرگ، ای دل آتش فروز می برم از پیرهن در کفن آتشکده

1 نه شکیب توبه از می، نه ادب ز ما به مستی که به چین زلف ساقی بکنم دراز دستی

2 چو کشی ز ناز لشکر، تو بگو فدای من شو که گران نمی فروشد، به تو کس متاع هستی

3 چه عقوبت است یا رب، من عافیت گزین را نه گمان زود مردن، نه امید تندرستی

4 همه نقد جنس ایمان، به تو بر فشاندم اکنون تو و ننگ آن بضاعت، من و عیش و تنگدستی

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی