آثار عرفی شیرازی

صفحه 47 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 چه غم ز رفتن این است، می کشد اینم که غم تو به بازیچه می برد دینم

2 فروغ آیینه ام بی چراغ مجلس نیست کجاست سرمه کش دیدهٔ خدا بینم

3 امام شهر که مستم ندیده، حیران بود بیا بگو به تماشا، کنون که رنگینم

4 ز من فراغت فردوس دور باد که من بساط ماتمیان بر فراغ می چینم

1 دردا که فاش در غم جانانه سوختیم در داغ و درد محرم و بیگانه سوختیم

2 گو شمع برفروز به بزم طرب که ما بیرون در ز غیرت پروانه سوختیم

3 با خون صد شهید مقابل نهاده اند عمری که ما به آتش افسانه سوختیم

4 کس راه گم نکرد که خضر رهی نیافت ما در میان کعبه و بتخانه سوختیم

1 هر چند بی غمانه به مسکن فتاده ایم زنجیر صد کرشمه به گردن فتاده ایم

2 در نعمت اوفتاده و شکری نمی کنیم بس ناشکفته گل در گلشن فتاده ایم

3 خوشدل به نور شمع شبستنانت از برون شب ها به خاک دیده به روزن فتاده ایم

4 گرد حریم دیرم و در دیده ام کشند تا از کدام گوشهٔ دامن فتاده ایم

1 کو عشق که در غمزدگی نام برآرم دستی به سزای دل خود کام برآرم

2 بد خوی شوم روزی و این جان غم اندیش از غمکدهٔ سینهٔ بد نام برآرم

3 سررشتهٔ زنار جهانی به کف آمد یک رشته گر از پردهٔ اسلام برآرم

4 گر روشنی راز برون افکنم از دل گلبانگ ان الحق ز در و بام برآرم

1 دل ر ا چه می دهی که به دارالشفا بریم این مرغ بسمل از دم تیغت کجا بریم

2 یاران مدد کنید که از وادی جنون دیوانه دل گرفته به دارالشفا بریم

3 این مایه معصیت نه سزاوار بخشش است در حشر انتظار شفاعت چرا بریم

4 این آبرو که صاف شراب خجالت است صد ره به خاک ریخته، دیگر کجا بریم

1 به شمعی کو صبا کرده به خلوت، خانه‌ای داری که از تنهایی‌ات غم نیست گر پروانه‌ای داری

2 از این خلوت‌نشینی کم نگردد هستی حسنت که آنجا هم ز خون مجرمان پیمانه‌ای داری

3 مرا این آتش از داغ جدایی بیشتر سوزد که می‌گویند جا در محفل بیگانه‌ای داری

4 ز آسیب نظر گر می‌گریزی در دلم بنشین که آنگه خالی از نامحرمان کاشانه‌ای داری

1 هنگام و دم نزغ، خراب نقس است این این حالت نزع است، دلم را هوس است این

2 می آیی و در خرمن ما می زنی آتش در طعنه میندیش، که خاشاک خس است این

3 طوطی چو رود سوی شکر تلخ دهانان گویند که بیداد به رنگ مگس است این

4 افغان مکن ای مرغ گرفتار، فرو میر این باغ ارم نیست، درون قفس است این

1 عفوت آوردم، دل شرمنده را آتش زدم خط آزادی نمودم بنده را آتش زدم

2 کاو کاو خانه کردم، جنس بی قیمت نبود شگر گفتم گوهر ارزنده را آتش زدم

3 خنده ار با گریه دیدم بر در رد و قبول گریه را مقبول خواندم، خننده را آتش زدم

4 بانگ هیهاتی ز دل بر داشتم کز گرمی اش مرده را بیدار کردم، زنده را آتش زدم

1 صد شکر کز حلاوت هستی گذشته ایم وز ذوق هوشیاری و مستی گذشته ایم

2 ای خوشدلی مناز که ما از بساط عمر در روزگار باد پرستی گذشته ایم

3 در راه راست گام به اندیشه می نهیم از بس که بر بلندی و پستی گذشته ایم

4 راز درون پرده ز بیرون نوشته، لیک دایم به این صحیفهٔ مستی گذشته ایم

1 تا به خون ریزیم اشارت ها نمود ابروی او میل خون ریزی خود فهمیدم از هر موی او

2 چون خرامد در دلم جان، هم چو آب زندگی سر نهد در پای سرو قامت دلجوی او

3 تا خیال قامتش بیرون نیامد از دلم کرده ام زنجیر یایش حسرت گیسوی او

4 گر نمی گردد مه من گرم کین از مهر نیست از نزاکت طاقت گرمی ندارد خوی او

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی