58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 جنگ آتش، آشتی آتش، مدارا آتش است خوش سر و کاری از آن بدخو مرا با آتش است

2 باده خواهی باش تا از خم برون آرم، که من آن چه در جام و سبو دارم، مهیا، آتش است

3 با که گویم سر این معنی که نور حسن دوست با دماغ ما گل و در چشم موسی آتش است

4 هم سمندر باش و هم ماهی که در جیحون عشق روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است

1 گرد محنت به طوف منزل ماست زهر غم تشنه ی لب ماست

2 برق آتش فروز جوهز کل دود اندیشه های باطل ماست

3 در مبندید بر رخ رضوان که ز عهد الست سائل ماست

4 هر چه روید ز کشتزار ملال ریشه ی آن دویده در گل ماست

1 از نور یار چون نفسم خانه روشن است بیرون برید شمع که کاشانه روشن است

2 نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است

3 از حسن دوست دم به دم اسرار گفتن است هر چند قدر گوهر یکدانه روشن است

4 صد شمع سوختم که خرد پیش بر دمد پنداشتم که دیده ی فرزانه روشن است

1 می مغانه که از درد شور و شر صاف است به محتسب ندهی قطره ای که اسراف است

2 امام شهر ز سرجوش خمر نپرهیزد نزاع بر سر ته شیشه های ناصاف است

3 مذمت می و مطرب ز گمرهی چه عجب که شیوه دانی شهدش بهین اوصاف است

4 لباس صورت اگر واژگون کنیم، بیند که خرقه ی پشمین جامه ی طلا باف است

1 نوشیم شربتی که شکرها درو گم است داریم عزلتی که سفرها درو گم است

2 صد روشنی است در تتق تیره روزنم فیروز شام من که سحرها درو گم است

3 در طبع صد کرشمه و تحریک جلوه نیست این نخل خشک بین که ثمرها درو گم است

4 طالع ببین که بر اثر یاس می رود این ناله ی حزین که اثرها درو گم است

1 نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است هزار نغمه گره در لب خاموش من است

2 می ای که می رود امروز در گلوی دو کون کمینه جرعه ی ته شیشه های دوش من است

3 به محفلی که اسیران کشند خون جگر سرود انجمن افغان نوش نوش من است

4 نوای صور که گویند مرده زنده کند حکایتی است وگر هست هم نوای من است

1 یک سخن نیست که خاموشی از آن بهتر نیست نیست علمی که فراموشی از آن بهتر نیست

2 اینک اصحاب حرم ، جرعه زنی، نزع و صلاح کو صلاحی که قدح نوشی از آن بهتر نیست

3 گر چه از هم نفسان جمله وفا می بینم آن وفا کو که جفا کوشی از آن بهتر نیست

4 هست هشیاری آسوده دلان قابل راز این قدر هست که بیهوشی از آن بهتر نیست

1 عشق کو تا در بیابان جنون آرد مرا تشنه سازد، بر لب دریای خون آرد مرا

2 در می طامات خوش لایعلقم، مطرب کجاست تا به هوش از نغمه های ارغنون آرد مرا

3 در بهشتم کن خدایا تا نمانم شرمسار تا که از شرم گنه دوزخ برون آرد مرا

4 می رود اندیشه ام در کعبه از دیر مغان می برد باری نمی دانم که چون آرد مرا

1 کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا جلوهٔ مردم آزاده حرام است اینجا

2 هرکه بگذشت در این کوی به بند افتاده‌ست طائر بی قفس و دام کدام است اینجا

3 آن‌که هر گام بلغزید در این کوی برفت صنعت راهروان لغزش گام است اینجا

4 عشرت بزم تو زآن است که محنت بر ماست صبح آن ناحیه وقتی‌ست که شام است اینجا

1 خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست ز برون عرض نیازی ، ز درون نازی هست

2 گاه گاهی به دعا یک دو بساطی در باز عشق این شیوه ضرور است، دغابازی هست

3 های هایی ز من بلبل عشرت بشنو در مصیبت کده هم مرغ خوش آوازی هست

4 آتشین بال و پرم دود بر آرد ز قفس گو ندانم که مرا رخصت پروازی هست

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی