آثار عرفی شیرازی

صفحه 11 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 منم که طاعت بت لازم سرشت من است اگر به کعبه عبادت کنم کنشت من است

2 اگر چه حسن عمل نیست اجر آن هم نیست که چشم اهل مروت به زشت من است

3 روم به دوزخ و شکر بهشت می گویم که این به نزد مکافات من بهشت من است

4 کنار کشت و لب جو به غم زبان دارد میان دایره ی غم کنار کشت من است

1 گر شوم صد سال محروم از نگاه روی دوست دیده نگشایم مگر وقتی که آیم سوی دوست

2 تا قیامت هر سر مویم جدا در خون تپد گر به آرامم نباشد رخصت از سرکوی دوست

3 ای مسیحا زانو از لطفم به زیر سر منه عهد این شوریده سر مشکن به خشت کوی دوست

4 از کمال خرمی عاشق نگنجد در کفن گر نسیمی آید و گوید که دارم بوی دوست

1 تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است فتنه این است که در زیر کلاه نمد است

2 معنی تجربه بشناس و ره تجربه گیر تا بدانی که تو را ظلم عدالت مدد است

3 در میانی خزف و گوهرم اندیشه به جاست من که دی هر که نکو یافتم امروز بد است

4 گر شود جام بدل شخص مبدل نشود هر کجا یا صنم آمد به زبان یا صمد است

1 منم که یافته ام ذوق صحبت غم را به صبح عید دهم وعده ی شام ماتم را

2 ز لاف صبر بسی نادمیم، طعنه مزن مروت که ملامت بلاست ملزم را

3 به لذت ابد ار زنم او دلا مژده که داد بی اثری انفعال مرهم را

4 هوای باغ محبت به غایتی گرم است که هیچ سبزه ندیده است روی شبنم را

1 گفت و گوی غم یعقوب بود پیشه ی ما بوی پیراهن یوسف دهد اندیشه ی ما

2 اندر آن بیشه که با شیر دُمم آفت نیست روبه از بی جگری رم کند از بیشه ی ما

3 کوهکن صنعت ما داشت ولی فرق بسی است قوت بازوی دل می طلبد تیشه ی ما

4 در دل ما غم دنیا غم معشوق شود باده گر خام بود پخته کند شیشه ی ما

1 صد شکر کز اقبال غم و لشگر آفت در مملکت عشق نشینم به خلافت

2 هر چند که در خورد جمالت نظری نیست حیف است که پنهان بود آن حسن لطافت

3 تا دختر رز دست در آغوش برقصید گو محتسب شهر مکن ترک ملامت

4 هر چند که شمشیر به بیگانه نراند بر حوصله ی عشق بکش تیغ ظرافت

1 هر خنده دریچه ی گشاینده ی غم است هر انتعاش نایره ی قفل ماتم است

2 دل زنده ساز قدر مسیح و مرا مسنج غافل مباش آن نفسی بود و این دم است

3 حیف است حیف، بس مکن ای کاوش دلم هر ناله را خراشی و هر گریه را نم است

4 باغی است گریه در جگر تشنه ام کزان صد لاله زار سوخته در زیر یک شبنم است

1 گو ز من دل جمع دار آن کس که با من دشمن است هر که خود را دوست می دارد به دشمن دشمن است

2 در حصار عافیت بی ذوق را آرام نیست آن که ذوق فتنه یابد به آهن دشمن است

3 گوش معزول است در خلوتگه ارباب راز دود شمع خلوت ایشان به روزن دشمن است

4 بس که دیدم جور دشمن، دشمنم با جور دوست آن که در آتش بود با نار ایمن دشمن است

1 التفاتی نیست با امید مطلوب مرا مرحمت با یاس باشد، خوی محبوب مرا

2 تا به حال من کند اندیشه های باطلش پیش او در آتش اندازید مکتوب مرا

3 زان حجاب افتاد و زین عم خانه می ناید برون دشمنی با خویش تا کی جان محبوب مرا

4 گفت و گو های دل شوریده ام باطل مدان بهره ی از هوشمندی هست مجذوب مرا

1 بخت جم و کاووس، عنانش به کف توست پیش آمدن از بخت، کشکش از طرف توست

2 وصفی نبود کان شرف ذات تو گردد جز بندگی شاه جهان کان شرف توست

3 با ساز و نوا باش و ببین تا چه سرودم ای آن که سنان پای زن نعره دف توست

4 بشکسته عدو، نامه ی فتح تو نوشتم دولت خبرم داد که فتح از طرف توست

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی