غزلیات عرفی شیرازی

575 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه عرفی شیرازی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 12 از این مجموعه هستید.

گر می نخورده ای ز منت انفعال از عرفی شیرازی غزل 133

1. گر می نخورده ای ز منت انفعال چیست
ای خون شرم ریخته این رنگ آل چیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت

بیدلی کو از او پرسم دل آواره از عرفی شیرازی غزل 134

1. بیدلی کو از او پرسم دل آواره چیست
از مزاج دل تفاوت تا به سنگ خاره چیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

ای پندگو دلم مخراش این از عرفی شیرازی غزل 135

1. ای پندگو دلم مخراش این فسانه چیست
مردم ز غیرت، این سخن مجرمانه چیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 7 بیت

زخم کاویدن بر او الماس از عرفی شیرازی غزل 136

1. زخم کاویدن بر او الماس بستن کار کیست
رسم غم خواری نکو می داند این غمخوار کیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

صومعه دیدم به جز مشتی بروت از عرفی شیرازی غزل 137

1. صومعه دیدم به جز مشتی بروت باد نیست
جز عصای آبنوس و شانه ی شمشاد نیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 8 بیت

یک سخن نیست که خاموشی از از عرفی شیرازی غزل 138

1. یک سخن نیست که خاموشی از آن بهتر نیست
نیست علمی که فراموشی از آن بهتر نیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

حسنت نیازمند تماشای ناز از عرفی شیرازی غزل 139

1. حسنت نیازمند تماشای ناز نیست
اما ز ذوق جلوه ی خود بی نیاز نیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 7 بیت

آن فتنه ای که مرا از تو التماس از عرفی شیرازی غزل 140

1. آن فتنه ای که مرا از تو التماس نیست
تا هست او به ملک دلم روشناس نیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

اصلاح پریشانی ام اندازه از عرفی شیرازی غزل 141

1. اصلاح پریشانی ام اندازه ی کس نیست
اجزای مرا نسبت شیرازه ی کس نیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

آن شیوه که غارت گر صد قافله از عرفی شیرازی غزل 142

1. آن شیوه که غارت گر صد قافله جان نیست
در سلسله ی حسن تواش نام و نشان نیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

دلم به زخم توان داد، بی از عرفی شیرازی غزل 143

1. دلم به زخم توان داد، بی تپیدن نیست
که کشته ی تو نصیبش ز آرمیدن نیست

برای مشاهده کامل کلیک کنید


1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت