آثار عرفی شیرازی

صفحه 42 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 به جان خسته ندانیم که آن بلا چه کند عنان به دشمن جان داده ایم تا چه کند

2 به دوستان نظرش نیست، مهر دشمن بس کسی که دشمن مهر است، دوست را چه کند

3 تبسم تو که ناسور را بود مرهم به سینه نیش زند، نیش غمره را چه کند

4 هزار گونه مراد محال می طلبی تو خود بگو، که اجابت به این دعا چه کند

1 قدح دمید لبالب، خراب گو شده باشم اگر هلاک شوم در شراب گو شده باشم

2 به بزم عیش روم، تا به کی مصیبت شیون خراب نغمهٔ چنگ و رباب گو شده باشم

3 نه خنده ای و نه نگاهی، تو را ازین چه تفاوت شکنجه خوار دو صد پیچ و تاب گو شده باشم

4 غبار کوچهٔ عشقم ز دامنم چه فشانی عبیر پیراهن آفتاب گو شده باشم

1 از مردن دشوار من است آن مژه پر نم ای جانِ به لب آمده گو یک نگهی کم

2 لطفی تو گرم چاره ندارد عجبی نیست بسمل شده را به نشود زخم به مرهم

3 تا فاش نسازم بر بیگانه غم او تحقیق خصوصیت من کرده به محرم

4 ای اهل بهشت این همه حسرت به غم چیست بر من که رسانم به شما لذت این غم

1 بحمدالله که جان دادم بدان تلخی ز بیدادش که از من، تا قیامت، لذت آن می دهد یادش

2 به راهش مشت خاکی از وجودم مانده و شادم که نتواند ز بس گرمی به نزدیک آمدن بادش

3 دم مردن ز بیم آن دهد کامم که بعد از من کند ناگه غم ناکامی ام ره در دل شادش

4 مگو کز سلطنت پرویز شهرت یافت در عالم که دارد در جهان مشهور هم چشمی فرهادش

1 باز شاهین امیدم اوج پروازی کند لیک شوقم در هوای وصل شهبازی کند

2 تا نشانی هست در راه، از سم گلگون فیض بانگ بر شبدیز جان زن که سبکبازی کند

3 با هوسناکان نفاق آمیز دارم صحبتی عندلیب قدس با زاغان هم آوازی کند

4 دین اگر این است که این جمع پرشان را بود برهمن بر اهل دل شاید که طنازی کند

1 چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید به چین زلف تو جان بیاساید

2 برانم از در یار، ای ادب، که یک چندی ز ننگ بوسه ام آن آستان بیاساید

3 ز رشک حوصله ام آسمان بود دلگیر کرشمه ای که دل آسمان بیاساید

4 مکن هلاک به بازیچه ام، بزن زخمی که خون چکان لبم از الامان بیاساید

1 وعظ من گرد فشانندهٔ عصیان نشود آستین عسل آلودهٔ مگس ران نشود

2 نیست در خوان محبت خورشی غیر نمک لخت دل هر که نیندوخته مهمان نشود

3 کشوری هست که در وی رود از کفر سخن همه جا گفت و شنو بر سر ایمان نشود

4 پا منه بر سر بالین اسیران، کاینجا هیچ بی درد نیاید که پریشان نشود

1 به باغ عشق تذرو طرب حزین میرد چو میوه خیز شود شاخ، میوه چین میرد

2 به کیش برهمنان آن کس از شهیدان است که در عبادت بت روی بر زمین میرد

3 ز زخم کفر محبت نمی برد لذت همان به است که زاهد به درد دین میرد

4 اجل نیامده مُردم، که خستهٔ غم عشق دو روز پیشتر از روز واپسین میرد

1 باد دی گو ورق لاله و شمشاد ببر هر چه در معرض باد آمده گو باد ببر

2 عدل کسری چه کند با فلک و قدرت جم شکوهٔ کز تو کسی نشنود از یاد ببر

3 خسرو آوردی و بستیش در قصر بر او باز گرد ای فلک و مژده به فرهاد ببر

4 ساقیا دختر رز منتظر مقدم ماست بنشانش به سر حجله و داماد ببر

1 باز آ که به ذوق الم آشنا شویم با شیشهٔ و ز سنگ به هم آشنا شویم

2 صد بحث غم به یک درم داغ می خرم زین ننگ با معامله کم آشنا شویم

3 راز محبتیم ز ما گوش و لب تهیست حاشا که ما به لوح و قلم آشنا شویم

4 باید کشید خون شهیدان سبو سبو تا اندکی به ذوق عدم آشنا شویم

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی