آثار عرفی شیرازی

صفحه 36 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 باز این منم به صد دل خشنود در سماع دیوانه وش ز نغمهٔ داود در سماع

2 رویم به روی دلبر و قوال در سرود دستم به دست شاهد مقصود در سماع

3 پرهیز ای فرشته که اینک به عرش و فرش افشاندم آستین می آلوده در سماع

4 باز این چه سوزش است که خونابه ریز شد چندین هزار زخم نمک سود در سماع

1 اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد

2 دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد

3 کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند که گاه گریه، برون، ز چشم مجنون شد

4 امید من به محبت، زیاده، چون نشود؟ که دوشِ کوهکن، آرامگاه گلگون شد

1 شراب یاس به جام و سبوی ما بگذار شکسته رنگیِ ما را به روی ما بگذار

2 اگر شراب، اگر خون دل، اگر الماس تو گوشه گیر و به کام گلوی ما بگذار

3 به کشتزار غم، ای اشک، صد نظر دارم به ذوق گریه که آبی به جوی ما بگذار

4 ز نوحه وا نتوان داشت گریه مستان را تغافلی کن و ما را به خوی ما بگذار

1 در ره سودای او، فرزانه در خون می رود آشنا بر برگ گل، بیگانه در خون می رود

2 ساغر آسودگان غلتد چو مستان در شراب می کشان عشق را، پیمانه در خون می رود

3 بس که خون آلوده خیزد، دود از شمع دلم در هوای محفلم، پروانه در خون می رود

4 از برون لب ندانم چون شود، لیک آگهم کز ته دل با لبم، افسانه در خون می رود

1 دل و جان بردگی بودند و من افسانه شان کردم چراغ خانقاه شیخ و آتش خانه شان کردم

2 ز بیم هجر و امید وصال آشفته دل بودم ز حیرت آشنا گشتم، ز خود بیگانه شان کردم

3 ز سوز مهوشان درد چندان سوختم خود را که بر شمع مزار خویش پروانه شان کردم

4 سبوها دوش در مستی شکستم، لیک یک یک را دگر بر چیدم و بوسیدم و پیمانه شان کردم

1 مده تسلی ام از صلحِ بیم دار هنوز که می شوم به فریبت امیدوار هنوز

2 مباد روز قیامت، به وعده گاه بیا که دل نشسته در آن جا به انتظار هنوز

3 به دست بوس تو از ذوق، جان برآمد، لیک نبرده زخم از این لذت، شکار هنوز

4 فروگرفت در و بام دیده را حیرت نگشته گرم نگاه به روی یار هنوز

1 به حکم عشق چو بر اهل صدق ره گیرند گناهکار ببخشند و بی گنه گیرند

2 مجو به محمل شاهی، که در ولایت عشق گدا به تخت نشانند و پادشه گیرند

3 چه ظلمت است که بینندگان نمی دانند که شبچراغ ستانند یا شبه گیرند

4 خمیر مایهٔ آسایش است لای شراب بگو که صاف کشان جرعه ای ز ته گیرند

1 دل بشد فرزانه و عقل از فسون دلگیر شد مُلک شوقم را فریبت از پی تعمیر شد

2 نسبت دل با خودم دیدم، بسی کم مایه بود بر جنون افزودمش تا قابل زنجیر شد

3 یافتم تعبیر رنگی چون به بالینم نشست گر چه استغنای حسنش مانع تغییر شد

4 کیست تا گوید به شیرین کز هوای جلوه ات آب چشم کوهکن داخل به جوی شیر شد

1 بیا ای درد کز راحت رمیدن آرزو دارم به غم پیوستن از شادی بریدن آرزو دارم

2 بیا ای عشق و رسوای جهانم کن که یک چندی نصیحت های بی دردان شنیدن آرزو دارم

3 بیا ای شوق و دست رقبتم سوی گریبان بر که بی تابانه پیراهن دریدن آرزو دارم

4 بیا ای بخت و تقریبی برانگیز از پی قتلم که جان را بسمل آن غمزه دیدن آرزو دارم

1 کسی میوهٔ غم ز باغم نَخُورد که حسرت به عیش و فراغم نخورد

2 نیاسودم از خوردن غم، دمی که اندیشهٔ غم دماغم نخورد

3 دو صد شیشهٔ خون از دماغم چکید که مرهم شرابی ز داغم نخورد

4 به عهدم چنان عافیت مُرد زود که نو باوهٔ نخل باغم نخورد

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی