آثار عرفی شیرازی

صفحه 30 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 دلی چو مشعل حسن تو فرد می خیزد که چون فغان من از درد می خیزد

2 نه مرد بادهٔ عشقی ، وکر نه در طلبت فغان ز جوش خم لاجورد می خیزد

3 مبین به عجز زلیخا، مصاف عشق است این که گرد فتنه ز بنیاد مرد می خیزد

4 به بزم کعبه روان کم نشین، کزان مجمع همیشه مردم بیهوده گرد می خیزد

1 بهشت خاص شما زاهدان، نماز کنید درون روید به فردوس و در فراز کنید

2 فساد صحبت ناجنس در مقام خود است پس از مصاحب ناجنس احتراز کنید

3 ز زیر جلوهٔ هستی نیاز می بارد به جلوه گاه عدم در شویم، باز کنید

4 نه جای خواب خموشی است ، صیدگاه جهان حدیث واقعهٔ کبک و شاهباز کنید

1 هر چند دست و پا زدم آشفته تر شدم ساگن شدم ، میانهٔ دریا کنار شد

2 جز با گریستن مژهٔ در جهان نبود آن همه ز حرص دیدهٔ من ناگوار شد

3 عرفی بسی ملاف که بر چرخ تاختم مردی کنون بتاز که بختت سوار شد

1 گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد برهمن را سبحه در گردن به بازار آورد

2 درمیان گریهٔ مستانه غرقم، شحنه کو تا شراب آلوده هستم، بر سر دار آورد

3 گر خجل باشد ز ایمان، لذت کفرش حرام عابدی کش زلف اودر قید زنار آورد

4 زین که عالم کفر گیرد، کی در آرد سر به تیغ گر دل شیدای موسی، تاب دیدار آورد

1 اگر چه راه به عیب تو کس عیان نبرد گمان مبر که به عیب تو کس گمان نبرد

2 ز مکر نفس حذرکن، که هیچ کس حرفی نیاورد که دو صد گوهر از میان نبرد

3 ترحمی که به بستر فتاده چشمهٔ خور چنانکه برگ گلش زنند جان نبرد

4 جهان مهر و وفا را فدا شوم ، که در او کسی گمان عداوت به آسمان نبرد

1 ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد می آید که اینک لشگر غم خوش به استعداد می آید

2 اگر شیرین عنان را گرم سازد، بنگرد خسرو که گلگون جانب او ، یا بر فرهاد می آید

3 دلم در دام آن صیاد مستغنی است و می ترسم که افتت رخنه ای در دام تا صیاد می آید

4 نصیحت می کنندم دوستان، ای غم بیا و تو به خاشاک من آتش زن، که این جا باد می آید

1 آن چنان زآتش بیداد مرا می سوزد که ستم می گزد انگشت و بلا می سوزد

2 آن چنان آتش رنجوری و بیماری من شعله زن گشت که امید شفا می سوزد

3 نا امیدی ز توام کرد به محراب نماز که ز تاثیر دم گرم، دعا می سوزد

4 اثر شعلهٔ بام دل من بین که همای گر بر او سایه کند، بال هما می سوزد

1 دلم در عاشقی با زخم زهر آلود می گردد که از دنبال درد آوارهٔ بهبود می گردد

2 به مرهم کلفتی نو می شود، هر گه که می بینم که داغ سینهٔ پروانه آتش سود می گردد

3 ز طالع تا قیامت برگ غم دارم ، ولی داغم که گردون در زمان کامرانی بود می گردد

4 نگاه تلخ کامان دور دار از لعل او ، یارب که آب زندگی ناگاه زهرآلود می گردد

1 دم مردن ز شوق آن که یار دلنواز آید رود صد بار جانم، با نفس ، بیرون و باز آید

2 نهان هر نامنهٔ عجزی که بنویسم به لطف او روان ناگشته ، محرم، صد جوابش پیش باز آید

3 زند بر کربلا صد طعنه، فردا، عرصهٔ محشر اگر نازت به آن هنکامه با این ترکتاز آید

4 ملائک رابه داغ رشک مرغان هوا سوزد به سوی دشت هر گه، با صدای طبل باز آید

1 نازنده جهان از تو به آلایش آفت ای آفت آسایش و آسایش آفت

2 تا دیده فلک شیوه ی آفت گری تو یک لحظه نپایید ز فرمایش آفت

3 باید همه آفت شد اگر امت عشقی راضی نشود عشق یه آلایش آفت

4 چندان که دلم آفت عشقت طلبد، نیست در حوصله ی عشق تو گنجایش آفت

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی