آثار عرفی شیرازی

صفحه 23 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 برهمن کی ره اسلام از بیم و ستم گیرد بهل تا سوی دیر آید، اجازت از صنم گیرد

2 طواف کعبه کردم با دل پر آتش و ترسم که ناگه شعله در بال مرغان حرم گیرد

3 اگر آزاد گردد دل ز سوز آتش دوزخ ز صد دریای آتش ، آفت یک شعله کم گیرد

4 ز آه سرد زاهد تیره گشت آیینهٔ ایمان دلا عکسی بیفکن تا فروغ جام جم گیرد

1 هر زمان در فتنه خوش نامهربانی می‌شود این همه غوغا برای نیم‌جانی می‌شود

2 عشق باغ دل‌نشین دارد، که مرغ دل در او گر نشیند بر گیاهی ، آشیانی می‌شود

3 هرکه بنشیند به طرف خوان گردش‌های دهر گر ستاند یک نواله، میزبانی می‌شود

4 کیمیاگر نشئه‌ای دارد که داروی مسیح گر به دستش اوفتد، درد گرانی می‌شود

1 زندانی شوق تو به گلزار نگنجد جز در قفس مرغ گرفتار نگنجد

2 در دست ریا باده کشان تا در کعبه بگذشته میانی که به زنار نگنجد

3 هرذره نه شایسهٔ طوف حرم اوست خورشید در این سایهٔ دیوار نگنجد

4 فریاد که غم های تودر سینهٔ تنگم اندک نبود لایق و بسیار نگنجد

1 حسنت نیازمند تماشای ناز نیست اما ز ذوق جلوه ی خود بی نیاز نیست

2 آرایش وجود قبول حوادث است زان سو گذر مکن که در فتنه باز نیست

3 پبمان سعی مگسل اگر کار مشکل است ره رو ملول اگر نشود ره دراز نیست

4 دانم دلم ز نعمت دریافت خوشتر است این موم را ز آتش دوزخ گداز نیست

1 به یادم هرگز آن نخل قد موزون نمی آید که از هر دیده ام صد چشمه خون بیرون نمی آید

2 کدامین دوست می آید به نزدیک من گریان که تا آمد برمن، صد قدم بیرون نمی آید

3 نمی دانم که سنگ فتنه در هنگامه می بارد که این بی رحمی از بیداد گردون نمی آید

4 به داغ دل کند دست ملامت آن نمکسایی که هنگام تبسم زان لب میگون نمی آید

1 گذشت و بر من عاجز ببین چه حال گذشت که شاهباز به کبک شکسته بال گذشت

2 ز غمگساریم ای دوستان بیاسایید که دردها ز فسون کارها ز حال گذشت

3 ملال عالمیان دم به دم دگرگون است منم که مدت عمرم به یک ملال گذشت

4 همین بس است دلیل بقای عالم عشق که یک شب غم او در هزار سال گذشت

1 ز روی آتش سوزان اگر خاشاک می روید شهیدان محبت را ، گیاه از خاک می روید

2 ز چاک سینه ام صد شعله می خیزد، همین باشد گیاهی کز زمین سینه های چاک می روید

3 کجا گردد نهان خونریزی چابک سوار من که گر دستی نگهدارد، سر از فتراک می روید

4 چه سود از باغ جنت ، جلوه های دوست را نازم که آن جا جان فشاندن از دل غمناک می روید

1 گر خدا یار دلنواز نداد به نوازش مرا نیاز نداد

2 آن که خوی پلنگ داد مرا دل و طبع زمانه ساز نداد

3 دردم افزود روز کوته وصل که سزای شب دراز نداد

4 چون به خود دوست داری ام که فلک یک نشیب مرا فراز نداد

1 بیار باده که جانم دمی ز ناله بر آید هزار زمزمه از دل به یک پیاله بر آید

2 بشوی نامهٔ دانش، بجو رسالهٔ مستی بشوی نامهٔ دانش، بجو رسالهٔ مستی

3 بنوش جامی و آسوده شو ز وسوسهٔ غم چه غم خوری که چه سان کارت از حواله برآید

4 مچش که شعبدهٔ میزبان دهر بلند است اگر به زهرنیالوده یک پیاله برآید

1 در ازل رفتم به سیر کعبه و یاری نبود آمدم در دیر، راهب بود و بیکاری نبود

2 کفر و دین و کعبه و دیر از ازل بودند، لیک صلح و جنگی بر سر تسبیح و زناری نبود

3 در سبک روحی مثل بودند طاعت پیشه گان از مصلای ریا بر دوش کس باری نبود

4 سیر کوی زاهدان کردم، چه ها دیدم، مپرس هیچ سر بی کوبش سنگی و دیواری نبود

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی