آثار عرفی شیرازی

صفحه 15 از 58
58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 عزت گیتی اگر صحبت یوسف باشد نپذیری مگرت میل تاسف باشد

2 حسدت بر سر امروز به آن می ماند که یکی ز اهل نظر دشمن یوسف باشد

3 عالم شهره به علم آفت دین شد، چه بلاست غلط اندیش که طبعش به تصرف باشد

4 این همه عالم و آدم که ز معنی عشق است گر به عاشق نهد این نام ، تکلف باشد

1 آن شیوه که غارت گر صد قافله جان نیست در سلسله ی حسن تواش نام و نشان نیست

2 بی لطفی ات از ترک ستم گشت یقینم این تلخی جان دادنم از زهر کمان نیست

3 در روز جزا دست شهیدان محبت دستی است که گیرنده ی دامان و عنان نیست

4 دل صاحب دردی است که در حالت شیون با آه خراشیده دل ماتمیان نیست

1 ز صوت بلبل اندر بوستان فرزانه می گرید جنون مست از نوای جغد در ویرانه می گرید

2 در این ماتم سرا، با مصلحت دانی مصاحب شو که در بازار می خندد، و (هم) در خانه می گرید

3 شراب های های گریه ام، ساقی قدح می کن که عاشق بی قدح می گرید و مستانه می گرید

4 ز اشکش بسترم تر شد، ولی از ناز و استغنا بدان ماند که بر بیگانهٔ بیگانه می گرید

1 خوبان که به هم گرمی بازار فروشند با هم بنشینند و خریدار فروشند

2 ما نامه و قاصد نشناسیم و نبینیم ارباب نظر دیده به دیدار فروشند

3 حیران شده گان تو به خورشید قیامت آسودگی سایهٔ دیوار فروشند

4 ما معتکف گوشهء تنهایی خویشیم آن کعبه روانند که رفتار فروشند

1 کسی که رو به حریم رضا نمی آرد نوید وصل به سویش صبا نمی آرد

2 کسی به زمرهٔ ارباب دل ندارد راه که تحفه ای ز نعیم بلا نمی آرد

3 به آب عشق بنازم که کشتی دل من کزو به چشمهٔ او بی صفا نمی آرد

4 زهی شکیب که دست کرشمه بستن دوست هنوز حسن پری و حیا نمی آرد

1 درد کیشان همه ناموس کش کیش همند غمگسار هم و ناسور کن نیش همند

2 صبح تا شام گدای هم و شب تا به سحر شکر دریوزه گذار دل ریش همند

3 زان به صورت بشتابند و به آمیزش هم که به خلوتگه معنی همه در پیش همند

4 دست از ین جمع پریشان بنمای، کایشان همه بیگانه ی خویشند و بی خویش همند

1 از دیده ام کدام نفس خون نمی رود سیل هزار زهر به جیحون نمی رود

2 غیرت برم به شادی عالم که هییچ گاه از خلوت وصال تو بیرون نمی رود

3 تمکین عشق بین که به این جذبهٔ طلب صد گام رفت محمل و مجنون نمی رود

4 معراج غیرت است، سر کوهکن، ولی باور مکن که ظلم به گلگون نمی رود

1 برهمن کیشم، که صدقم طعنه بر اصحاب زد طاق آتشخانه ام صد خنده بر محراب زد

2 مرحبا ای عشق گلبانگی که بی آشوب تو عافیت خوش تکیه ها بر بالش سنجاب زد

3 موج توفان سایه هر گه بر سر کشتی فکند مُنعم از بهر تسلی ،تکیه بر اسباب زد

4 کو گلاب کفر تا بر چهرهٔ ایمان زنم گر تهی از هوش گشت و تکیه بر محراب زد

1 گره در کام دل از بخت زبون نگشاید گره از رشتهٔ ما سحر و فسون نگشاید

2 سینه بر تیغ مزن، یک نگه از دوست طلب که ز هر موی تو صد چشمهٔ خون نگشاید

3 آن که می کفت منم کار فروبسته گشای اینک آورده ام عقده، کنون نگشاید

4 چشم بر ناوک آنیم که آهوی حرم به کمان آید و بر صید زبون نگشاید

1 تشنه ام رطل گران خواهم گزید آتش آتش نشان خواهم گزید

2 جنت ار عرض متاع خود دهد انتعاش ابلهان خواهم گزید

3 گر به خون خوردن دهندم اختیار خون گنج شایگان خواهم گزید

4 نفس اگر یوسف شود نیکو بود گرگ را یوسف به جان خواهم گزید

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی