1 حکایت کند نرگس اندر چمن ز چشم دلارام روز خمار
2 ز مینا یکی شاخ دیدی لطیف درم برگ آن شاخ و دینار بار
3 چو فیروزه بر آینۀ آبگیر بر آورده نیلوفر سازگار
4 چو کافر سیه روی بر گرد او ز دوده سنانها بود آبدار
1 تو گفتی ز اسرار ایشان همی فرستد بدو آفتاب اسکدار
1 تویی آن داور محکم که از دادش بنی آدم بیارامیده در عالم چو مؤمن در حق شیذر
1 بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده ز دست دلبران باده در این هرمرد شهریور
1 بسوی خورابه رایت کشید که بد خانه ای مستقر و مقر
1 همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع هی بدادی تا آدمی نماند فقیر
1 دل و دامن تنور کرد و غدیر سرو و لاله کناغ کرد و زریر
1 بنام و کنیتت آراسته باد ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر
1 گرفت از ماه فروردین جهان فر چو فردوس برین شد هفت کشور
1 شه گیتی ز غزنین تاختن برد بر افغانان و بر گبران کهبر