گر به پیغاله از کدو از عنصری بلخی قصیده-قطعه 13
1. گر به پیغاله از کدو فکنی
هست پنداری آتش اندر آب
...
1. گر به پیغاله از کدو فکنی
هست پنداری آتش اندر آب
...
1. گفتم که چیست بر رخت آن زلف پر زتاب
گفتا ببوی و رنگ عبریست و مشگ ناب
...
1. خدایگانا امشب نشاط ساز بدانک
پدرش ز آهن بودست و مادرش حجرست
...
1. غزل رودکی وار نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
...
1. نزدیک عقل جمله درین عهد باورست
کامروز همچو جهل خرد زشت و آورست
...
1. ستی پس پشت پشت بستی بستست
پیش پشتی ستی بسی بنشستست
...
1. درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
...
1. ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست
به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست
...
1. اگر چه تنها باشد همه جهان با اوست
و گرچه با او باشد همه جهان تنهاست
...
1. بمجلس اندر کان بت مرا شراب دهد
بمن نشاط و ببد خواه من عذاب دهد
...
1. غلیواج از چه مبشوم است ؟ از آنکه گوشت بر باید
همه ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد
...
1. مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
...