بگرد ماه بر از غالیه از عنصری بلخی قصیده-قطعه 25
1. بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد
بروی روز بر از تیره شب نگار که کرد
...
1. بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد
بروی روز بر از تیره شب نگار که کرد
...
1. دلبر صنمی دارم شکر لب و مرمر بر
مرمر ز برش خیزد شکر ز لبش بارد
...
1. ای دریغا کزین منور جای
زیر خاک مغاک باید شد
...
1. گر چو شته دلت بیفشارند
قطره ای خون ازان برون ناید
...
1. گولی تو از قیاس که گر بر کشد کسی
یک کوزه آب ازو بزمان تیره گون شود
...
1. فغان زان پریچهر عیار یار
که با منش دائم به پیکار کار
...
1. حکایت کند نرگس اندر چمن
ز چشم دلارام روز خمار
...
1. تو گفتی ز اسرار ایشان همی
فرستد بدو آفتاب اسکدار
...
1. تویی آن داور محکم که از دادش بنی آدم
بیارامیده در عالم چو مؤمن در حق شیذر
...
1. بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده
ز دست دلبران باده در این هرمرد شهریور
...
1. بسوی خورابه رایت کشید
که بد خانه ای مستقر و مقر
...
1. همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع
هی بدادی تا آدمی نماند فقیر
...