1 ز بس کینه جوی و دژ آهنگ بود فراخای گیتی برو تنگ بود
1 ز دریا بخشکی برون آمدند ز بر بر سوی زیفنون آمدند
1 سلیسون شه فرّخ اخترش بود فلقراط شه را برادرش بود
1 چو از راستی بگذری خم بود چه مردی بود کز زنی کم بود
1 نگاری کزو بت نمونه شود بیارایی او را چگونه شود
1 ز گرمی بر آن کوکبه بانگ زد که آن بانگ تب لرزه بر مانگ زد
1 پریچهرگان رزم را دلپسند بپولاد پوشیده چینی پرند
1 سزد ار چه او نیز تکبر کند که شه نیکویی با کسندر کند
1 همه نام کینشان بپرخاش مرد دل جنگجوی و بسیج نبرد
2 همی توختند و همی تاختند همی سوختند و همی ساختند
1 به فرزند باقیست کام پدر به فرزند زنده ست نام پدر
2 نه من کمتر از اندر وسم بمهر نه هارو و نه نیز عذرا بچهر