بفرمود تا آسنستان پگاه از عنصری بلخی مثنوی 85
1. بفرمود تا آسنستان پگاه
بیامد بنزدیک رخشنده ماه
...
1. بفرمود تا آسنستان پگاه
بیامد بنزدیک رخشنده ماه
...
1. نشستند بر گاه ، ماه شاه
چه نیکو بود گاه را شاه و ماه
...
1. گرانمایه کاری بفرّ و شکوه
برفت و شدند آن بآیین گروه
...
1. کف یوز پر مغز آهو بره
همه چنگ شاهین دل گودره
...
1. نه از خواب و از خورد بودش مزه
نه بگسست از چشم او نایزه
...
1. فلاطوس برگشت و آمد براه
بر حجرۀ وامق نیکخواه
...
1. پدر داده بودش گه کودکی
به آذار طوس آن حکیم ذکی
...
1. ز جوی خورا به چه کمتر بگوی
که بسیار گردد بیکبار اوی
...
1. درو آب چشمه ، در او آب جوی
که رنجه نبودی درو آب جوی
...
1. چنان دان که این هیکل از پهلوی
بود نام بتخانه ار بشنوی
...
1. لب بخت پیروز را خنده ای
مرا نیز مرو ای فرخنده ای
...