بیک ماه بالا گرفت آن نهال از عنصری بلخی مثنوی 61
1. بیک ماه بالا گرفت آن نهال
فزون زانکه دیگر درختان بسال
...
1. بیک ماه بالا گرفت آن نهال
فزون زانکه دیگر درختان بسال
...
1. چو سر کفته شد غنچۀ سرخ گل
جهان جامه پوشید همرنگ مل
...
1. بزرینه جام اندرون لعل مل
فروزنده چون لاله بر زرد گل
...
1. سپه پهلوان بود با شاه جم
بخّم اندرون شاد و خرّم ببم
...
1. بر آن راهداران جوینده کام
یکی مهتری بد دیانوش نام
...
1. یکی تیز پائی و دانوش نام
گذشته برو بر بسی کام و دام
...
1. هزاران بدش اندرون طاق و خم
به بجکم درش نقش باغ ارم
...
1. تو شیری و شیران بکردار غرم
برو تا رهانی دلم را ز گرم
...
1. بجوشیدش از دیدگان خون گرم
بدندان همی کند از تنش چرم
...
1. بدل گفت اگر جنگجوئی کنم
بپیکار او سرخ رویی کنم
...
1. یکی دوستش بود توفان بنام
بسی آزموده بنا کام و کام
...
1. زن بد کنش معشقولیه نام
نبودش جز از بد دگر هیچ کام
...