1 بآیین یکی شهر شامس بنام یکی شهریار اندرو شادکام
2 فلقراط نام از در مهتری هم از تخم آقوس بن مشتری
1 ابا ویژگان ماند وامق بجنگ نه روی گریز و نه جای درنگ
1 ز جوی خورا به چه کمتر بگوی که بسیار گردد بیکبار اوی
2 بیابان از آن آب دریا شود که ابر از بخارش ببالا شود
1 نگاری کزو بت نمونه شود بیارایی او را چگونه شود
1 چو از راستی بگذری خم بود چه مردی بود کز زنی کم بود
1 ندید و نبیند ترا هیچکس گه رزم مثل و گه بزم دس
1 کزو بتکده گشت هامون چو کف بآتش همه سوخته همچو خف
1 هزاران بدش اندرون طاق و خم به بجکم درش نقش باغ ارم
1 بزرینه جام اندرون لعل مل فروزنده چون لاله بر زرد گل
1 یکی شاه بدنام او بخسلوس که با حیله و رنگ بود و فسوس