8 اثر از قصاید عنصری بلخی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید عنصری بلخی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عنصری بلخی / قصاید عنصری بلخی

قصاید عنصری بلخی

1 بهار زینت باغی نه باغ بلکه بهار بهار خانۀ مشکوی و مشکبوی بهار

2 سرشت طبعش را هر چهار طبع هواست نهاد سالش را هر چهار فصل بهار

3 ز رنگ صورت او کارنامۀ نقاش ز بوی تربت او بارنامۀ عطار

4 هوا ز نکهت بویندگان او تبّت زمین ز نضرت بینندگان او فرخار

1 گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر

2 رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر

3 برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی بچهره حجت مانی ، بخوبی حاجت آزر

4 شکفته لاله رخساره ، حجاب لاله جرّاره بر از عاج و دل از خاره ، تن از شیرو لب از شکر

1 گر نه مشکست از چه معنی شد سر زلفین یار ؟ مشکبوی و مشکرنگ و مشکسای و مشکبار

2 ار دل ما را ببست او خود چرا در بند شد ؟ ور قرار ما ببرد او خود چرا شد بیقرار ؟

3 ور نشد ابروش عاشق چند باشد گوژ پشت ورنه می خورده است چشمش از چه باشد خمار ؟

4 ماهتابستش بنا گوش و خطش سنبل بود آفتابستش رخ و بالاش سرو جویبار

1 اتفاق افتاد پنداری مرا با زلف یار همچو او من گوژپشتم ، همچو او من بیقرار

2 تافتست آن زلف پر دستان و من زو تافته چون میان ما بپیوندد زمانی روزگار

3 تاب او بر تاب من عنبر ببار آرد همه تاب من بر تاب او یاقوت سرخ آرد ببار

4 قامتش خواهم که باشد سال و مه در چشم من زانکه نیکوتر بود سر و سهی در جویبار

1 ایا شنیده هنرهای خسروان بخبر بیا ز خسرو مشرق عیان ببین تو هنر

2 دروغ زیر خبر دان و راست زیر عیان اکر دروغ تو نیکوست راست نیکوتر

3 اگر بطلعت گوئی خجسته طلعت او همی ز طلعت خورشید بیش دارد فر

4 از آنکه طلعت او سر بسر همه نفع است بود ز طلعت خورشید گاه گاه ضرر

1 چهار پایی کش پیکر از هنر هموار نگار گر ننگارد چو او بخامه نگار

2 جهنده ای که همی برق ازو برد جستن رونده ای که همی باد ازو برد رفتار

3 رود چنانکه رود گوی روزکار از کف جهد چنانکه جهد یوز شرزه روز شکار

4 بیاد ماند و کس باد دید ابر نهاد بابر ماند و کس ابر دید آتش بار

1 نوروز فراز آمد و عیدش باثر بر نز یکدیگر و هر دو زده یک بدگر بر

2 نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین دهقان جهان دیده ش پرورده ببر بر

3 آن زیور شاهانه که خورشید برو بست آورد و همی خواهد بستن بشجر بر

4 بر گوهر او ابر مگر عاشق گشتست کز دیده همی قطره چکاند بگهر بر

1 از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

2 بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

3 ماندست چون دل من در زلف او سیر رخسار آبدارش در زلف تابدار

4 گه بنددش بحلقه و گه داردش اسیر تا همچنانکه اوست سیه گشت و بیقرار

1 هزار گونه زره بست زلف آن دلبر ز مشک حلقه شده بر شکست یکدیگر

2 چنانکه باد هر آنگه که بر وزید بر وی گره گشای شد و مشکسای و حلقه شمر

3 اگر بتابد پر پرنیان و زر گردد وگر بپیچد پر ارغوان شود چنبر

4 بروی او زده (؟) گیرد وثاق بر کشمیر بقدّ او شرف آرد سرای بر کشمر

آثار عنصری بلخی

8 اثر از قصاید عنصری بلخی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید عنصری بلخی شعر مورد نظر پیدا کنید.