8 اثر از قصاید عنصری بلخی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید عنصری بلخی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عنصری بلخی / قصاید عنصری بلخی

قصاید عنصری بلخی

1 گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان

2 گفتم که ساعتی ببر من فرونشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان

3 گفتم که باد سرد زیان داردت همی گفتا ز باد سرد رسد لاله را زیان

4 گفتم که گلستانت همه ساله پرگلست گفتا که گل غریب نباشد بگلستان

1 چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان بیروان تن پیکری پاکیزه چون بی تن روان

2 گر بجنبانیش آبست ، ار بلرزانی درخش ور بیندازیش تیرست ، ار بدو یازی کمان

3 از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد از گمان آگاه نه در دل بود همچون گمان

4 آینه دیدی بر او گسترده مروارید خرد ریزۀ الماس دیدی بافته بر پرنیان

1 قویست دین محمد بآیت فرقان چنانکه حجت سلطان به رایت سلطان

2 یمین دولت و پیراسته بتیغش ملک امین ملت و آراسته بدو ایمان

3 ز خیر هرچه رسول خدای را خبرست همی نماید از سایۀ خدای عیان

4 رسول گفت که بیغوله های روی زمین مرا همه بنمودند از کران بکران

1 خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن امام عصر خداوند خسرو ذوالمن

2 یمین دولت و دولت بدو قوی ز شرف امین ملت و ملت بدو تهی ز فتن

3 بطبع رغبت نیکی کند چنانکه همی بطبع او نبرد دیو جز به نیکی ظن

4 دراز دست بدان شد چنین که کوته کرد ز طبع خویش بپرهیز دست اهریمن

1 بفال نیک و بفرخنده روزگار ، جهان بسان دولت شاه جهان شدست جوان

2 اگر ز گوهر ناسفته ابر شد چو صدف چرا شد از گل ناکشته دشت چون بستان

3 فکند شادروانی بدشت باد صبا که تار و پودش هست از زبر جد و مرجان

4 چو مجلس ملک الشرق از نثار ملوک بجعفری و بعدلی نهفته شادروان

1 بدان گردیست آن سیمین زنخدان بدان خمیدگی زلفین جانان

2 یکی گوئی که از کافور گوییست یک گوئی که هست از مشگ چوگان

3 چه چیزست آن خط مشکین و آن لب که دارد رنگ راح و بوی ریحان

4 یکی مانند مشک اندوه لاله است یکی مانند زهر آلوده پیکان

1 لاله دارد توده توده ریخته بر پرنیان مشک دارد حلقه حلقه بافته بر ارغوان

2 تخت بزّازست یا رب یا فروزان لاله زار طبل عطارست یا رب یا شکفته بوستان

3 گر نتابد زلف مشکین اندرو خود گم شود بافته دارد همیشه زلف را از بهر آن

4 او بزلف خویش درگر گم نشد پس من ز دور چون بدو در گم شدستم ، نادرست این داستان

1 شه مشرق و شاه زابلستانی خداوند اقران و صاحبقرانی

2 بدولت یمینی بملت امینی مر این هر دو را اصل یمن و امانی

3 تو محمود نامی و محمود کاری تو محمود رایی و محمود جانی

4 زمانه دلست و تو او را ضمیری بزرگی تن است تو او را روانی

1 گل خندان خجل گردد بهاری که تو رنگ از بهار و گل به آری

2 بسیم ومشک نازد جان ازیرا که سیمین عارض و مشکین عذاری

3 نگار قندهاری قند لب نیست تو قندین لب نگار قندهاری

4 بمشکین زلف شهر آشوب ماهی بجادو غمزه جان آهنج خاری

1 ای شکسته زلف یار از بسکه تو دستان کنی دست دست تست اگر با ساحران پیمان کنی

2 گاه بر ماه دو هفته گرد مشک آری پدید گاه مر خورشید را در غالیه پنهان کنی

3 گاه بی جوش از بر گلبرگ بر جوشی همی گاه بی مشک از بر کافور مشک افشان کنی

4 سامری از ساحری بر زرّ گوساله نکرد نیم از آن هرگز که تو با عارض جانان کنی

آثار عنصری بلخی

8 اثر از قصاید عنصری بلخی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید عنصری بلخی شعر مورد نظر پیدا کنید.